سلوک

در خلاف آمد عادت بطلب کام ...

سلوک

در خلاف آمد عادت بطلب کام ...

سلام. اینجا سعی می‌کنم جدی و جذاب بنویسم.

نشانی کانال تلگرامم:

https://t.me/aphabibian

آخرین نظرات
  • ۲۱ تیر ۹۸، ۱۱:۵۲ - 00:00 :.
    :)
  • ۵ تیر ۹۸، ۲۳:۱۵ - محسن خطیبی فر
    دقیقاً.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سروش نوجوان» ثبت شده است

کسی راز مرا داند

سه شنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ۰۲:۲۵ ب.ظ

 

اولین بار که شعری از اخوان ثالث خوندم توی مجله‌ی سروش نوجوان بود. شعر کتیبه. برای یک نوجوان چهارده پونزده ساله، شعر سنگینی بود. چند بار خوندمش و تنها تاثیری که روم گذاشت، درک عمیق حس بیهودگی یک تلاش جمعی که در اوج ناامیدی انجام میدن بود...
از اون روز هر بار حرکت بیهوده ای رو برای فرار از ناامیدی انجام دادم و بهش امید فروان بستم که ناامید شدم، پیش خودم زمزمه کردم:

« نوشته بود
همان،
کسی راز مرا داند،
که از این رو به آن رویم بگرداند.»

امروز فکر میکردم: راز بیهودگی یک حرکت در ناامید بودن ماست. اینکه هر بار از سر بیچارگی، به جای تلاش برای باز کردن زنجیرها از پاهامون، دل خوش میکنیم به غلطاندن تخته سنگی که در زیرش شاید، شاید رازی نجات دهنده نوشته باشند و همچنان با این عبارات رویه رو میشویم که:


کسی راز مرا داند،
که از این رو به آن رویم بگرداند.


پانوشت: دلم برای مجله ی سروش نوجوان تنگ شده. مثبت ترین حرکتی که توی تمام این سالها دیدم...
 

  • سید امیر پژمان حبیبیان

یادآوری دوم

يكشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۰۷ ق.ظ




یادآوری دو:

از آرشیو فیلم «قاف الف» که به سفارش «انجمن نویسندگان کودک و نوجوان» درباره ی «قیصر امین پور» ساختم. «قیصر امین پور» و مجله ی «سروش نوجوان» خیلی در سرنوشت من موثر بوده اند. اما به دلایل مختلف نتوانستم کار دلخواهم را بسازم.


این عکس متعلق به فیلم نیست. حسن احمدی نویسنده ی مهربان و‌محجوب به همراه افشین علا شاعر مشغول ضبط گزارش برای مجله ی سروش نوجوان هستند. گزارش های بسیار دلنشین و متفاوتی را از حسن احمدی در مجله ی سروش نوجوان خواندم. جالب این که سال ها بعد من با ایشان همکار شدم... در سریال «لحظه ی قاصدک» که ایشان تهیه کننده بودند و من دستیار اول کارگردان و برنامه ریز... زمانی که سالها از دوره ی اوج مجله ی سروش نوجوان گذشته بود. و بعد هم برای مجله ی «باران» که ایشان سردبیرش بودند... چند شماره قصه ی دنباله داری نوشتم با عنوان «از خاطرات یک شبگرد»... که تجربه ی خوب و جذابی بود.


  • سید امیر پژمان حبیبیان