سلوک

در خلاف آمد عادت بطلب کام ...

سلوک

در خلاف آمد عادت بطلب کام ...

سلام. اینجا سعی می‌کنم جدی و جذاب بنویسم.

نشانی کانال تلگرامم:

https://t.me/aphabibian

آخرین نظرات
  • ۲۱ تیر ۹۸، ۱۱:۵۲ - 00:00 :.
    :)
  • ۵ تیر ۹۸، ۲۳:۱۵ - محسن خطیبی فر
    دقیقاً.

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر کوتاه» ثبت شده است

شکستگی روح

جمعه, ۴ تیر ۱۴۰۰، ۱۲:۰۰ ب.ظ

دستت که می‌شکند
با اشعه‌ی ایکس
استخوان شکسته را میبینی
یا خون مردگی‌های درون مغز و قلب را
کاش دستگاهی هم بود
که روح و ذهن را عکاسی می‌کرد
آشفتگی‌های روح را
شکستگی‌های قلب را
رویاهای سرکوب شده
و حیرانی انسان در میانه‌ی راه زندگی را...

 

 

  • سید امیر پژمان حبیبیان

کیستم؟

جمعه, ۴ تیر ۱۴۰۰، ۱۰:۱۱ ق.ظ

و هنوز که هنوز

 

تمام زندگیم رویای کوچکی بود

که شبی در هجوم واقعیت محو شد

 

و هنوز که هنوز

 

مانده ام که کدامم؟

رویای واقعیت

یا واقعیت رویا...؟

 

  • سید امیر پژمان حبیبیان

خودت نور می‌شوی

جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۱۱ ق.ظ


آرام آرام

در نور محو می‌شوی

خودت

نور می‌شوی

  • سید امیر پژمان حبیبیان

تردید

شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۸، ۱۲:۱۹ ق.ظ

فقط دلی مانده...
که دل دل می کند...

بماند
یا 
بمیرد؟

  • سید امیر پژمان حبیبیان

سالگرد تولد امام موسی صدر

سه شنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۲۶ ب.ظ


ماهیهای مرده زنده میشوند

و در کویر شنا میکنند

اگر 

تو با شاخه ی زیتونت بنویسی :

دریا.


 °°°°°°°°


امام موسی صدر در چهارده خرداد هزار و سیصد و هفت به دنیا آمد.

  • سید امیر پژمان حبیبیان

کدامم؟

دوشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۴۳ ب.ظ

و هنوز که هنوز

تمام زندگیم رویای کوچکی بود
که شبی در هجوم واقعیت محو شد

و هنوز که هنوز

مانده ام که کدامم؟
رویای واقعیت
یا واقعیت رویا...؟

  • سید امیر پژمان حبیبیان

آرزو

دوشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۲۴ ب.ظ

این دل گرفته را

این تن اسیر را

در ناتوانی مطلقش

مگذار و مگذر

راهی باز کن 

از این اتاق تنگ

به باب‌الفرات

رحمی کن

و بگذار نهایت سرگردانی‌ام

سعی ِ بین دو حرم باشد...


  • سید امیر پژمان حبیبیان

ما برف شدیم

پنجشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۷، ۰۸:۰۵ ب.ظ

سالها گذشت

و ما برف شدیم 

 نشسته‌

در انتظار آفتاب ناگهانی که محومان کند.

  • سید امیر پژمان حبیبیان

تویی که ناگهان...

پنجشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۷، ۰۱:۵۱ ب.ظ



قد می کشد یادت

تو را می گویم

تویی که ناگهان برد بادت



سایه ها قد می کشند

باد با ابرهای روی شانه اش 

می آید

سایه ها می میرند


باران می‌آید

ساقه‌ها قد می‌کشند

...

  • سید امیر پژمان حبیبیان

دامن ابری

پنجشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۷، ۰۱:۳۷ ب.ظ

تو را میشناسم دامن ابری باران را تو می آوری و باد زمزمه‌ای است بر لبانت نگاهت آفتاب است که بر من می‌تابد در زیباترین ساعت روز *** دی‌ماه ۱۳۹۰

  • سید امیر پژمان حبیبیان