آرزوی آن روزـشعر
يكشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۱۶ ق.ظ
دلم روزی را میخواهد
که تو بیایی
آفتاب باشد
ولی نمنم، باران هم بیاید...
کنار خورشید... ماه هم در آسمان نشسته باشد...
و در آسمان آبی...ستاره ها چشمک زدن را یادشان نرود...
دلم روزی را میخواهد
پر از قلممو و سلطهای رنگ
که همه روحشان را نقاشی کنند
از خیالات قشنگ
دلم روزی را میخواهد
که در افق به جای آسمان و دریا
انسان و خدا به هم برسند...
دلم افسانه میخواهد
حیف که مادربزرگ رفته است...
حیف که تو نیستی...
و من... هر چقدر هم قصه بخوانم
خودم قصه نمیشوم...
حیف...
امیرپژمان حبیبیان
- ۹۶/۰۴/۱۸