سلوک

در خلاف آمد عادت بطلب کام ...

سلوک

در خلاف آمد عادت بطلب کام ...

سلام. اینجا سعی می‌کنم جدی و جذاب بنویسم.

نشانی کانال تلگرامم:

https://t.me/aphabibian

آخرین نظرات
  • ۲۱ تیر ۹۸، ۱۱:۵۲ - 00:00 :.
    :)
  • ۵ تیر ۹۸، ۲۳:۱۵ - محسن خطیبی فر
    دقیقاً.

پیچیدگی‌های یک مفهوم

سه شنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۷، ۰۹:۲۴ ب.ظ


هیچوقت نفهمیدم که: واقعیت پیچیده است یا ما پیچیدگیها را واقعیت می پنداریم؟
  • سید امیر پژمان حبیبیان

مسجد متواضع

دوشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۷، ۰۱:۴۰ ب.ظ


مسجد طلاچیان در یکی از کوچه های سهروردی جنوبی، اینقدر متواضع میان خانه ها جا گرفته، که به سختی پیدایش می کنی. مسجد نقلی ای که پر از حس خوب است. وارد که شدیم، چند نفر از اهل سنت مشغول نماز بودند و یکی دو پیرمرد گوشه ای نشسته بودند. اتفاق خوشایند رفت و آمد مداوم نمازگزاران سنی بود که چند بار تکرار شد.

  • سید امیر پژمان حبیبیان

طنین تردید تو

يكشنبه, ۹ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۲۷ ق.ظ


بی‌حوصلگی

 تکرارِ دلتنگی‌هایِ کالِ من است
بی تو

وقتی که سکوت
تنها مخاطبِ حاضر است
و تصویر 

بی‌حاصلترین درختِ فصل

که وضوحِ بینهایتش
چشمهایم را کور می‌کند

حالا

تنها تو مانده‌ای
در این باغچه‌ی خشکِ زمستانی
که صدای پیچشِ باد در گیسوانت
در گوشِ راستِ کودکی هایم  

طعمِ اذان می‌دهد

بی‌حوصلگی

طنینِ تردیدهایِ مکررِ توست
بی من


****

دی‌ماه ۱۳۹۲

  • سید امیر پژمان حبیبیان

پدر قهرمانان سقط شده...

چهارشنبه, ۵ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۴۳ ب.ظ

تمام شب

تو نشسته بودی

و نگاهت زبانه می کشید

در خواب من.

دم صبح

چشمانت خاموش شدند

و اندکی بعد

من 

یخ زدم.


من پدر قهرمانان 

سقط شده ام

جنین های نارسی

که اگر زاده می شدند

به شاعران درمانده

حماسه صله میدادند..

***

اول آذر ۹۷

  • سید امیر پژمان حبیبیان

بوهای قدیمی

دوشنبه, ۳ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۳۱ ق.ظ

هفت سال پیش این مطلب را در فیس‌بوک نوشتم. امروز در بخش خاطرات فیس‌بوک بهم یادآوری شد. با خودم فکر کردم اون خونه‌ای هم که اون زمان توش زندگی می‌کردم جزو خاطرات شده و به همین «ترکیب حسرت و خاطره» پیوسته. زندگی زود می‌گذره. یازده سال پیش وقتی به اون خونه اثاث‌کشیدم، با خودم فکر کردم: شاید این آخرین خونه‌ام باشه. اما خاطرات اونجا تبدیل به نوستالژی شد و من این روزها به نسبت اون روزها بیشتر احساس جوانی می‌کنم. زندگی ساده و عجیب و غریبه.


«بوهای قدیمی، این ترکیب برام یادآور حسرت و خاطره است. اون وقتا که خونه ی هرکس یه بوی خاصی میداد و ترکیب این بو با نور و رنگ خونه، شناسنامه ای برای اون خونه و برای ساکنینش در ذهنت صادر میکرد.
خیلی از اون صاحبخونه ها دیگه نیستند.خیلی از اون خونه ها خراب یا فروخته شدند. اما گاهی در گذر از یک جایی، یکی از اون بوهای قدیمی به مشامم میخوره و هزاران تصویر و خاطره به همراهش زنده میشه...

این روزا نمیدونم حس بویایی ما ضعیف شده یا دیگه آدمها و خونه هاشون رنگ و بو ندارن؟»

  • سید امیر پژمان حبیبیان

نقد و اخلاق

پنجشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۷، ۰۶:۳۶ ب.ظ

                   



به نام خدا


آقای «امید نجوان» در دو یادداشت و مابین آنها در جلسه ی نمایش فیلم «نادره کار» ادعا کرده اند صحنه های مربوط به مرحوم «دکتر سید محمد دبیرسیاقی» در این فیلم با دوربین مخفی ثبت شده اند و با این ادعا کارگردان فیلم را به نقض اصول اخلاقی سینمای مستند متهم کرده اند. من به عنوان مجری طرح فیلم نادره کار که در تمام لحظه های ساخت فیلم حضور داشته ام لازم می دانم نکاتی را جهت اطلاع آقای نجوان و مخاطبان یادداشتها و صحبتهای ایشان عرض کنم.

اولین نکته ای که باعث تعجبم شد این بود که ایشان بدون اطلاع از نحوه ی تصویربرداری و شرایط آن نبریده دوخته اند و این شایسته ی منتقدی که مطالبش در معتبرترین مجله ی سینمایی کشور چاپ میشود، نیست. به نظرم کار درست این بود که ایشان با عوامل فیلم گپی می زدند و گمانه زنی هایشان را با حرفهای آنها تطبیق میدادند و و صحت و سقم گمانشان را می سنجیدند و بعد قضاوت می کردند. متأسفانه تا آنجا که من اطلاع دارم این کار را نکرده اند. پس من اینجا مجبورم اندکی در مورد نحوه و شرایط ساخت فیلم نادره کار توضیح دهم.


آقای «منوچهر مشیری» در اسفند سال هزار و سیصد و نود و چهار به همراه آقایان «سیدرضا یکرنگیان» ناشر کتابهای دکتر دبیرسیاقی و «علی لقمانی» و «علیرضا تحویلداری» که در آن زمان قرار بود تصویربردار و تدوینگر فیلم باشند به قزوین سفر کردند و موافقت دکتر دبیرسیاقی را برای ساخت فیلم جلب کردند. به درخواست دکتر دبیرسیاقی قرار شد ساخت فیلم به بهار سال بعد موکول شود. در آن جلسه تصاویر نابی توسط آقای لقمانی از دکتر ثبت و در فیلم هم استفاده شد. 
بعد از گذشت دو تا سه ماه از سال هزار و سیصد و نود و پنج، ما به این نتیجه رسیدیم به علت شرایط جسمی دکتر دبیرسیاقی باید جلسات تصویربرداری را محدود کنیم و قرار شد برای رعایت حال ایشان فقط در جلسات چهارشنبه ها که با حضور گروهی از اهالی ادب و فرهنگ قزوین در منزل ایشان برگزار میشد حاضر شویم و به تصویربرداری از همان جلسات قناعت کنیم. این نکته توسط آقای محمدعلی حضرتیها که چون فرزندی دلسوز و معتمد تا آخرین لحظه ی عمر در کنار ایشان بودند، به آقای دکتر منتقل شد. برای به هم نریختن نظم جلسات که مورد تأکید دکتر دبیرسیاقی بود، کارگردان با تصویربردار هماهنگ کرد که حتی المقدور تصویربرداری در سکوت و بدون هیچ حرکت اضافه انجام شود.


وقتی صحبت از دوربین مخفی میشود اولین نکته ای که به ذهن متبادر میشود استفاده از دوربین‌های کوچکی چون GOPRO یا موبایل است. جهت اطلاع آقای نجوان دوربین استفاده شده در فیلم نادره کار Sony X70 است، دوربینی در اندازه ی متوسط که به هیچ عنوان امکان مخفی کردن آن در یک جلسه ی عمومی وجود ندارد. تا جایی که من یادم است قدرت بینایی دکتر دبیرسیاقی هم مناسب بود و امکان این که با استفاده از ضعف بینایی دوربین را وارد جلسه کرده باشیم وجود ندارد. در پلانهایی از فیلم دکتر مستقیم به دوربین نگاه می کنند. ایشان مقید بود که خودش از میهمانها پذیرایی کند و این نکته بر توانایی جسمی ایشان صحه میگذارد. یعنی ایشان خودش به تصویربردار ما آقای وحید گلریز با دوربین در دستش یا فرهاد نجفی فرد صدابردار با میکروفن و تفنگی اش چای تعارف می کرد.


جمله ای در سکانس اول فیلم توسط آقای حضرتیها خطاب به تصویربردار گفته میشود که باعث سوء تفاهم آقای نجوان شده است. در این صحنه تصویربردار و صدابردار در وسط خیابان ایستاده اند وخیلی آشکار کارشان را انجام میدهند. آقای مشیری زنگ در را می زنند و دکتر دبیرسیاقی بیرون می آید و به درخواست آقای مشیری برای تصویربرداری و ضبط صدا از جلسه پاسخ منفی می دهد. در آن صحنه آقای حضرتیها دیر رسیدند و دکتر دبیرسیاقی گروه ما را به جا نیاورد و به تصویربرداری اعتراض کرد. بعد از رسیدن ایشان ما وارد شدیم و بدون کمترین مشکل کارمان را انجام دادیم. آن گفتگوی مناقشه‌برانگیز «مگه قرار نبود مخفی باشه؟ از این مخفیتر نمیشه» هم جمله‌هایی بود که بین آقای حضرتیها و تصویربردار رد و بدل شد و منظور این بود که برای رعایت حساسیت‌های آقای دکتر ما باید صبر می‌کردیم تا ایشان برسند. آقای مشیری هم برای این که نشانی از سختی‌ها و پیچیدگی‌های  ساخت فیلم مستند درباره ی شخصیت‌های بزرگ ادبی و فرهنگی در فیلم  موجود باشد، این گفتگو  را در فیلم باقی گذاشت، در حالی که به سادگی در مرحله‌ی تدوین قابل حذف بود.

 

توضیح نکته ای در اینجا ضروری است. به طور کلی ساخت فیلم پرتره از هر شخصیتی، به علت ورود در جزییات زندگی افراد و همچنین وقت گیر بودن و به هم ریختن نظم زندگی و ورود یک عامل خارجی به محیط خصوصی فرد کار دشواری است. این مانع‌ها در ساخت پرتره ی مفاخر و بزرگان تشدید می شوند. وقت آنها حساب و کتاب دارد و در غالب موارد سبک زندگیشان از نظم خاصی پیروی می کند که گاهی به وسواس نزدیک می شود. بیشترشان علاقه ای به مطرح شدن ندارند. اگر کهنسالی و تبعاتش چون بیماری و کم حوصلگی هم به این عوامل اضافه شود، مساله خیلی بغرنج می شود. کار کردن با این بزرگان نیاز به تجربه ی فراوان و صبر و تحمل و سعه ی صدر فراوان‌تر دارد. آقای مشیری تا به حال بیست و یک فیلم مستند پرتره درباره‌ی هجده نفر از بزرگان علم و فرهنگ ایران ساخته است و در روند ساخت فیلم و پس از آن با خودشان و خانواده شان رابطه ی بسیار خوبی ایجاد کرده است. در این فیلم شاهد بودم که بسیاری از گره ها از طریق اعتمادی که در فیلم‌های قبلی توسط ایشان ایجاد شده بود گشوده می شدند. آقای دکتر دبیرسیاقی هم از این قاعده مستثنی نبودند. علی‌رغم موافقتشان با ساخت فیلم، تصویربرداری از ایشان سخت و مستلزم رعایت زیر و زبرهای بسیاری بود.

 

این فیلم ارزشی فراتر از یک مستند صرف دارد. آقای مشیری با عزم و تلاشی مثال زدنی تصاویری ناب از آخرین ماه های زندگی دکتر دبیرسیاقی را ثبت کرد. تصاویری که در لایه های پنهانشان مبارزه ی یک ذهن زیبا و قدرتمند و مغرور با بیماری به شکلی عزتمند مصور شده و در نهایت سندی ماندگار از این فخر فرهنگ و ادب ایران به جا مانده است. اتفاقی که متاسفانه برای اکثر بزرگان ما نیفتاده است و نسل های آینده هرگز تصویر و صدای آنها را نمی بینند و نمی شنوند. 

کاش آقای نجوان ذیل تیتر اخلاق و سینما اخلاق نقد را نقض نمی کرد و با اندکی تلاش و پیدا کردن چند شماره تلفن از عوامل فیلم یادداشتی مستند می نوشت یا اصلا نمی نوشت. باید یاد بگیریم که هر ایده ی خامی را که به ذهنمان رسید، بدون تحقیق فریاد نزنیم.

 

پانوشت: این فیلم توسط مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به شکل اینترنتی عرضه شده است.

برای تماشای فیلم روی این لینک کلیک کنید.


امیرپژمان حبیبیان
مجری طرح فیلم نادره کار

پانوشت:  این مطلب در شماره ی ۵۵۰ مجله ی فیلم به تاریخ آذر ۱۳۹۷ منتشر شده است.


  • سید امیر پژمان حبیبیان

آن زمستان

يكشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۷، ۰۶:۱۴ ب.ظ

                                                                                                                                


دیروز در جشنواره ی فیلم را دیدم. فیلمی گرم و دلنشین که با هوشمندی در دام کلیشه های ساخت فیلم نیفتاده بود و با ظرافت آیت الله مصباح یزدی را به بیننده معرفی میکرد.

همین که آیت الله مصباح یزدی، بر خلاف بسیاری از علما و بزرگان از مقابل دوربین نشستن و سرک کشیدن دوربین به خلوتشان احتراز نکرده‌اند که هیچ، کمال همکاری را هم با گروه سازنده انجام داده‌اند، از نظر من ِ مستندساز بسیار قابل ستایش است.

موتور فیلم شخصیت جذاب و بذله‌گو و خندان آقای مصباح است. در این‌جا تصویری از ایشان می‌بینیم که انتظار نداریم. در تبلیغات رسانه‌های مخالف ایشان همیشه عصبانی و بداخلاق تعریف می‌شدند. این تناقض میان تصور ذهنی حاصل از پروپاگاندا و واقعیتی که در فیلم مقابلت نهاده میشود، یکی از عوامل جذابیت فیلم برای تماشاگر است.

برای من تلقی ایشان از انتخابات خیلی جالب بود که انتخابات امتحانی الهی برای جامعه است و ما وظیفه داریم حق را به جامعه عرضه کنیم اما باید مردم هر که را انتخاب کردند، بپذیریم.(نقل به مضمون امیدوارم درست متوجه شده‌باشم.)

برای همه‌ی دسا اندرکاران فیلم آرزوی موفقیت می‌کنم و امیدوارم بتوانند این مسیر را ادامه دهند. من هفتاد و پنج دقیقه ی دلنشین را با دیدن این فیلم سپری کردم.

  • سید امیر پژمان حبیبیان

این صبح ابری

يكشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۰۵ ق.ظ

‏بیا بنشینیم

در سکوت

و با دهان بسته

بی صدا

فریاد بزنیم


صبح

به یاد دیروز

بیدار می شویم

و شب

برای فردا

به خواب میرویم.

امروز را گم کرده ایم


بیا در این صبح ابری

با دهان بسته

بنشینیم

و با چشمان باز

اولین قطره ی باران

را صدا کنیم


از خاک برآمدیم

و باران

دانه های روحمان را

سبز میکند.

  • سید امیر پژمان حبیبیان

معجزه

يكشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۷، ۰۲:۰۴ ق.ظ

‏سال ها گذشت

و من

در انتظار

خاکستر شدم.


دیگر راز معجزه را نمیخواهم. 

زمان سبک سریهای جوانی گذشته است.

 فرصتی برای تردید نیست

من به معجزه ایمان دارم

 از عجز تو را میخوانم.

 و می خواهم

می خواهم...

  • سید امیر پژمان حبیبیان

نسخه‌ی کامل فیلم مستند هراس و پرواز

يكشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۷، ۰۱:۴۰ ب.ظ


فیلم مستند هراس و پرواز بین سال‌های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۶ با همراهی شبکه‌ی ۴ سیما ساخته شد و یازده سال در آرشیو خاک خورد تا این که سه هفته بعد از فوت محسن وزیری مقدم در هفتم مهر ۹۷ از شبکه‌ی مستند پخش شد.این فیلم درباره‌ی محسن وزیری مقدم نقاش و مجسمه ساز معاصر است. تماشای این فیلم برای کسانی که می‌خواهند هنر انتزاعی(آبستره) را بفهمند مفید است. این فیلم در بیست و ششمین جشنواره‌ی فیلم فجر کاندیدای سیمرغ بلورین بهترین مستند بلند بود. 

 نویسنده و تهیه کننده:امیرپژمان حبیبیان 
 کارگردان:سحر سلحشور 
 پژوهشگر:مرتضی احمدوند 
 تصویربرداران:محمد حدادی، محمود حسینی و امیرپژمان حبیبیان 
 صدابردار: حسن شبانکاره 
تدوینگر:مهران قدکچیان 
صداگذار: علیرضا علویان 
مدیرتولید: مهدی کربلایی علی، مانی حقجو، احمد شیخی 
گوینده: مریم یگانه
  • سید امیر پژمان حبیبیان