تتتق تق تتق دنبکی و باش
پسرکی سیهچرده، دایره در دست با عجله، از در جلو سوار اتوبوس میشود و به رفیقش که از در عقب سوار شده، میپیوندد و با هم شروع به همخوانی نیکنند. ترانهی کوچهبازاریای را جویده جویده و نامفهوم میخوانند، انگار که دنبالشان کرده باشند.
«تتتق تق تتق دنبکی و باش
ویولون زنهی عینکی رو باش
برو تو نخ این تارزن لوطی
اینم پیشکش تو اون یکی و باش...»
اجرایشان ضعیف است و لذتی به دنبالش نمیآید. خودشان هم خصوصیت جذاب و تاثیرگذاری ندارند. نه بامزهاند و نه حتی تلاشی برای شاد کردن فضا و تاثیرگذاری بر مخاطبینشان میکنند. مشخص است که دایره را به دستشان دادهاند و گفته اند که می روید و میزنید و میخوانید و پول جمع میکنید. فردا ممکن است آدامس بفروشند یا گل.
آنها ترانهی بعدی را نصفه و نیمه اما کاملتر از قبلی خواندند:
آقا خودش خوب می دونه
که ما اونو از رودخونه
درش آوردیم
بیرون آوردیم
آوردیمش توی خونه
حالا پاشو حالی بکن
برقص و خوشحالی بکن
مانند ما شو بیشین و پاشو
حالا که کبکت می خونه...
و بعدش دوری زدند و پولی جمع کردند و با عجله به قصد اتوبوس بعدی پیاده شدند. دیدن این اجرا برای من شادی که به همراه نداشت، غمگینم هم کرد. در ظاهر نیت شریفی در کار است، شادی آفرینی برای مردم و کسب درآمد. اما این بچهها رقتانگیزند و به مخاطب این را القا میکنند که ببینید ما چقدر بدبختیم که برای گذران زندگیمان هر کاری میکنیم، حتی کاری را که بلد نیستیم، پس به ما پول بدهید تا به کارهایی بدتر از این مشغول نشدهایم. کسانی که اینها را سر کار می گذارند، به این پیام و تاثیرگذاری و هراسی که در جامعه ایجاد میکند واقفند. امیدوارم مسئولان هم گوشهایشان قابلیت شنیدن این هشدار را داشته باشد.
- ۰ نظر
- ۲۱ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۰۷