سلوک

در خلاف آمد عادت بطلب کام ...

سلوک

در خلاف آمد عادت بطلب کام ...

سلام. اینجا سعی می‌کنم جدی و جذاب بنویسم.

نشانی کانال تلگرامم:

https://t.me/aphabibian

آخرین نظرات
  • ۲۱ تیر ۹۸، ۱۱:۵۲ - 00:00 :.
    :)
  • ۵ تیر ۹۸، ۲۳:۱۵ - محسن خطیبی فر
    دقیقاً.
نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بغداد» ثبت شده است

دست قاسم

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۹، ۰۱:۱۰ ق.ظ

 

این همه شب گذشت

و دیگر سکوتی نبود

که سر را چون کبک 

در آغوشش پنهان کنم

 

دیگر رازی نمانده بود.

دست قاسم دست را از همه برده بود

 

قرن‌ها گذشت

و روزی 

اسم اعظم در بغداد 

بر خاک افتاد

 خاتم سلیمانی تکثیر شد

و بر انگشت هزار سلیمان حلقه زد.

 

پرده برافتاد

 ما را ترسانده‌بودند: نه تو مانی و نه من

 ما

بی‌نامان تاریخ

ماندیم که بدانیم

نام گم‌شده‌‌امان

همان اسم اعظمی است

که روزی بر زبان کسی زمزمه می‌شود

و ابلیس فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِین را فهم می‌کند...

 

 

 

 

 

  • امیرپژمان حبیبیان

سفرنامه‌ی اربعین- قسمت سوم

سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۶، ۰۴:۳۶ ب.ظ

سلام. مدتی انتشار ادامه‌ی این سفرنامه به تاخیر افتاد.بابتش عذر می‌خواهم. اینقدر درگیر بودم که نتوانستم ادامه بدهم. این قسمت را هم بدون عکس می‌گذارم چون آپلود کردن عکس‌ها خیلی زمان‌بر است. شاید در پستی جداگانه عکسها‌ی مرتبط را هم منتشر کردم.



به ترمینال که رسیدیم می‌خواستیم عازم نجف شویم که دیدم یک نفر فریاد می‌زند :کاظمین- سامرا- نجف. از چند و چونش پرسیدیم. گفت : ما یک ون کرایه کرده ایم و دو نفر  کم داریم نفری نود هزار تومان. همراهشان شدیم.

#سفر_اربعین


آنها از شهرستان خوی هستند و همگی مرد. جایی ایستادیم و من بعد از یک سال دوباره لذت نوشیدن چای عراقی را حس کردم.


چای عراقی خیلی پررنگ است و خودشان با شکر فراوان می‌خورند. نمی دانم ترکیبات آن چیست؟ مشکوکم که اندکی قهوه به آن اضافه می کنند.



اینترنتی که استفاده میکنم مشمول هزینه ی رومینگ میشه که هر مگابایت هزار تومان میفته... پس فعلا عکس نمی‌گذارم. اتفاق جالبی افتاد. در پمپ بنزین پس از بنزین زدن، بزرگ این کاروانی که همراهشان هستیم صد هزار تومان داد تا راننده پول سوخت را بپردازد. هی رفت و آمد و آخرش گفت پول عراقی بدید یا دلار آمریکا. ظاهرا صاحب پمپ بنزین از اهل سنت است و زیاد از شیعیان و ایرانی ها دل خوشی ندارد و تصمیم گرفته که پول ایران را به رسمیت نشناسد. ما پانزده هزار دینار(حدود پنجاه هزار تومان) داشتیم و دادیم اما باز هم کم بود. عاقبت راننده پس از یک مکالمه ی طولانی توانست راضیش کند و ما حرکت کردیم.

#سفر_اربعین


البته نکته ی جالب این بود که خود راننده یک قران در جیبش پول نبود.


  • امیرپژمان حبیبیان

انفجارهای بغداد: مرغ همسایه‌ای که غاز نیست.

دوشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ

انفجارهای بغداد دلم را لرزاند. بعد از انفجارهای پاریس و عکس العمل ها به آن این جمله که چرا کسی پروفایلش را به پرچم عراق یا لبنان یا سوریه تغییر نمی دهد پای ثابت فضاهای مجازی شده است. به نظرم پرسیدن این سوال مضحک است. سال هاست که متوجه شده ایم که در نظام کنونی جهان انسان ها به درجه یک و دو تقسیم شده اند. تقسیم بندی ای که به آن عمل می شود. اما چرا؟ به نظرم راه دوری را نیاز نیست برای پاسخ به این چرا برویم. شاید مقصر اصلی آن خود ما باشیم. سالیان سال است مایی که رو به کعبه نماز می خوانیم قبله ی حاجاتمان را به غرب تغییر داده ایم و خوب و بدش را به عنوان ارزش برتر پذیرفته ایم. هر وقت میخواهیم از چیز خوبی تعریف کنیم اصطلاح مثل خارج میمونه را به کار میبریم که منظورمان از خارج هم آمریکا و اروپاست. در نوشته ها و سخنان روشنفکرانمان اصطلاح ممالک متمدن به وفور به کار میرود و هزاران مثال دیگر در این باب میتوان زد. نتیجه ی عینی آن را هم در تفاوت برخوردمان با غربیها و اهالی خاورمیانه و افغانستان میتوان دید. هر غربی که از ایران میرود اولین ذکرش از ایران مهمان نوازی ایرانی هاست و دیگران دل آزرده از برخورد بد ایرانیها می گویند. ما به نوعی در نهانمان برتری انسان های غربی را پذیرفته ایم و خودمان و مردم کشورهای اطرافمان را شایسته ی رنج و مصیبت می دانیم. رنج و مصیبتی که اغلب ریشه ای در همان غرب مورد ستایش ما دارند. جهان بینی غربی در ریزترین جزییات زندگی ما نفوذ کرده و اغلب ناخودآگاه حتی با وجود مخالفت ظاهری به آن گردن نهاده ایم. بحث من بر سر خوبی یا بدی غرب نیست این بحث نخ نما معمولا با این که غرب خوبی ها و بدی هایی دارد که باید خوبی ها را گرفت و بدی ها را واگذاشت به سرانجام راضی کننده ای می رسد. مساله بر سر فاصله ی بعیدی که میان ما و ارزشهای بومی و دینی مان و نزدیکی بیش از حدمان به ارزش های غربی به وجود آمده است.

  • امیرپژمان حبیبیان