سلوک

در خلاف آمد عادت بطلب کام ...

سلوک

در خلاف آمد عادت بطلب کام ...

سلام. اینجا سعی می‌کنم جدی و جذاب بنویسم.

نشانی کانال تلگرامم:

https://t.me/aphabibian

آخرین نظرات
  • ۲۱ تیر ۹۸، ۱۱:۵۲ - 00:00 :.
    :)
  • ۵ تیر ۹۸، ۲۳:۱۵ - محسن خطیبی فر
    دقیقاً.
نویسندگان

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سید امیر پژمان حبیبیان» ثبت شده است

چند سالی میشد که می‌خواستیم قرار بگذاریم و نمیشد. اون که همیشه سرش شلوغ بود و من هم حتی وقتی که اون وقت داشت سر بزنگاه یه ماجرایی اتفاق برام پیش میومد که نمیشد. امروز خیلی اتفاقی بهش زنگ زدم و یه قرار گذاشتیم و ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم دخالتی نکردند و لقمان خالدی اومد خونه‌ی من.
از پشت ماسک اولین چیزی که به چشمم خورد موهای جوگندمی و امانتهایی بود که دوازده سال با دقت حفظشون کرده بود تا بهم پس بده. نشستیم و گپ زدیم و کار به دیدن فیلمهای قدیمی من و آرشیوم رسید و من قصه‌ی فیلمی را که سال‌ها است در مورد داییم قراره بسازم براش تعریف کردم و یکدفعه حالت لقمان برگشت و لحن مهربانش شماتت آمیز شد و گفت این فیلم گنجی است که رهایش کردی. و اینقدر گفتو گفت تا انگیزه‌ی ساختنش را در دلم بیدار کرد. در دفاع از خودم از ترسم برای ساخت این فیلم گفتم و بار عاطفی‌ای که می‌ترسم در حین ساختنش آسیب‌پذیری‌ام در این روزهایی که ماجراهای سختی را پشت سر گذاشته‌ام بیشتر کند. در پاسخ جمله‌ای کلیدی گفت که عزمم را جزم کرد:
مزخرف‌ترین فیلم زندگی‌ات را بساز تا حالت خوب شه
ناگهان دیدم اسم فیلمم را هم پیدا کرده‌ام و دیگر از بد شدن فیلم هم نمی‌ترسم. بعد از چهارده سال ترسم برای ساختن فیلمی که روایتگر زندگی من و دایی‌ای است که در کلاس پنجم دبستان با مهاجرت ناگهانی‌اش رفت که دنیای بهتری را برای خودش و من بسازد ریخت و از همین امشب آغازش کردم.....

رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا
اى پروردگار من، مرا به راستى و نیکویى داخل کن و به راستى و نیکویى بیرون بر، و مرا از جانب خود پیروزى و یارى عطا کن.

لقمان خالدی عزیز حضورت امروز در کنار من نشانه‌ای از لطف خدا بود. ممنونم. این عکس زیبا هم نتیجه‌ی نکته‌سنجی و دید متفاوت و خاص اوست.

 

  • امیرپژمان حبیبیان

دولت جدید و چند تذکر جدی

شنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۳۲ ب.ظ

 

 

این انتخابات هم با همه‌ی حواشی‌اش به پایان رسید، از حدود دو ماه دیگر دولتی جدید زمام امور مملکت را به عهده خواهد گرفت. من منتقد دولت آقای روحانی بودم و به مواردی چون اختصاص ارز ۴۲۰۰ تومانی، نحوه‌ی اعلام گران شدن بنزین، مدیدیریت قیمت ارز و سیاست‌های اقتصادی و مدیریت ناکارآمد فرهنگی به خصوص در عرصه‌ی فیلم و سینما  ... اعتراض داشتم و علی رغم این که معتقد بودم آقای رییسی نباید کاندیدای انتخابات می‌شدند و به اصلاحاتشان در قوه‌ی قضاییه ادامه می‌دادند و شورای نگهبان هم باید با سعه‌ی صدر بیشتری به بررسی صلاحیت نامزدها می‌پرداخت و لیست جامع‌تری را بیرون می داد که انتخاب‌کنندگان دست بازتری برای رای دادن داشتند در نهایت پس از انصراف آقای سعید جلیلی به علت سابقه‌ی عملکرد اصلاح‌گرایانه و مردم محور آقای رییسی در آستان قدس و قوه‌ی قضاییه ایشان را خیرالموجودین تشخیص دادم و رایم را به نام ایشان در صندوق انداختم. اما فکر می‌کنم تذکر چند نکته ضروری است. 

اول: دولت آقای روحانی با وجود تمام انتقادهایی که به آن داشتیم و کم و کاستی‌هایی که به آن واقفیم، در شرایطی بسیار سخت و تحریم‌های فلج کننده‌ی ترامپ و همچنین پاندومی کرونا این مملکت را مدیریت کرد و هدف دشمنان این آب و خاک را که فروپاشی ایران از درون و تجزیه‌ی آن بود را ناکام گذاشت، به شخصه به این دلیل برای این دولت احترام قائلم. 

متاسفانه بعد از پیروزی آقای رییسی رفتارهای خارج از نزاکت و اخلاقی را از سوی بعضی مشاهده می‌منم که پسندیده نیست.

نکته‌ی دوم این که در تمام این سال‌ها و تجربه‌ی انتخاب‌های متعدد ثابت شده که با تغییر دولت اتفاق خاصی نمی‌افتد و هر دولتی با وعده‌ی کن‌فیکون کردن وضع موجود قدرت را به دست می‌گیرد و در نهایت در پیچ و خم ساختاری با مدیران میانی ثابت و آفتاب‌پرست صفت و اهل زد و بند و قوانین ناکارآمد و گروه‌های فشار قدرتمند گیر می‌افتد و جز در موارد معدود مسیر همان دولت‌های پیشین را ادامه می‌دهد. راه چاره‌ برای این که این دولت هم به این مسیر ناگزیر نیفتد حضور قدرتمند و هدفمند و مطالبه‌گرانه‌ی مردم به خصوص کسانی است که رای خود را به نام آقای رییسی به صندوق انداخته‌اند. نخبگان غیر وابسته و سالم حقوقی و اقتصادی و فرهنگی باید نقاط ضعف سیستم را شناسایی و مسیر ارتباطی برای اطلاع‌رسانی درست این ضعف‌ها به مردم تعریف و اجرا شود و با فشار قدرتمند افکار عمومی موانع سر راه دولت برداشته شود.   

خود من از این به بعد سعی می‌کنم نکاتی را که در حین ساختن فیلم‌هایم متوجه‌ی آن‌ها شده‌ام بنویسم و نشر دهم. شاید اندکی به درد خورد. 

برای رییس‌جمهور جدید آرزوی موفقیت می‌کنم و امیدوارم که در پایان چهارسال اول دولتشان به لطف خدا و همراهی نخبگان و مردم کارنامه‌ی درخشانی  از عملکردش به جامعه عرضه کند. 

کاش دولت جدید رویکرد رسول خدا ص را در هنگام تقسیم غنائم و صدقات در پیش بگیرد  و در مقابل فشارهای توانگران و زیاده‌خواهان بایستد :

 

«وقتى که آیه صدقات نازل گردید و یا این که صدقات را نزد پیامبر آوردند آیه 58 نازل گردید و توانگران و اغنیاء نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمدند به تصور این که از صدقات مزبور سهمى نیز به آن‌ها برسد ولى وقتى که پیامبر صدقات مزبور را بین فقیران و مستمندان تقسیم فرمود. توانگران از پیامبر عیب‌جوئى کردند و گفتند ما کسانى بودیم که در جنگ‌ها شرکت کردیم و همراه پیامبر با کفار به نبرد پرداختیم. بنابراین صدقات مزبور به ما نیز باید برسد نه این که فقط به فقیران و مستمندانى که از وجود آن‌ها فائده اى برنمی‌خیزد داده شود. بعد از این گفتار و عیب‌جوئى ها از طرف توانگران این آیه نازل گردید. 1 و 2»

 

 

وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَیُؤْتِینَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ

چه مى‌شود اگر به آنچه خدا و پیامبرش به آنان عطا مى‌کند خشنود باشند و بگویند: خدا ما را بس است و خدا و پیامبرش ما را از فضل خویش بى‌نصیب نخواهند گذاشت و ما به خدا رغبت مى‌ورزیم؟

 

 

پانویس: 

http://wiki.ahlolbait.com/%D8%A2%DB%8C%D9%87_59_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%AA%D9%88%D8%A8%D9%87

 1-تفاسیر على بن ابراهیم و برهان.

2- محمدباقر محقق،‌ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص417.

  • امیرپژمان حبیبیان

لینک نمایش فیلم مستند شصت هزار کیلومتر:

يكشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۲۶ ب.ظ
این فیلم در مجموعه‌ی مستندهای اقتصادی میزان شبکه‌ی اول سیما تولید شده و با پیگیری مشکل مجوز تولید آقای پیراسته در بیرجند، نگاهی انتقادی به مساله‌ی صدور مجوزهای کسب و کار و تاثیر آن در تولید و اقتصاد کشور دارد.
نویسنده، تهیه‌کننده و کارگردان: سید امیرپژمان حبیبیان
تصویربرداران: علی نعمت‌اللهی، مجید مهربان
موسیقی: نیلوفر سادات حبیبیان
تدوین: امیرپژمان حبیبیان، پدرام تشرفی
اصلاح رنگ: شهریار سپهری
محصول گروه اقتصاد شبکه‌ی اول سیما
  • امیرپژمان حبیبیان

طوفان در راه

شنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۸، ۰۲:۱۹ ب.ظ

 

چقدر این عکس حرف داره: در غزه جوانان فلسطینی پرچم‌های آمریکا و اسرائیل را آتش زده‌اند و سردار سلیمانی از میان عکس داره لبخند می‌زنه. آسمان هم از ابر سیاه پوشیده شده که هم بشارت دهنده‌ی بارانه و هم احتمال وقوع طوفان را جار می‌زنه.

#قاسم_سیلمانی

#انتقام‌_سخت

#غزة

  • امیرپژمان حبیبیان

یوم الفرقان

شنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۸، ۰۳:۲۶ ق.ظ

امروز معنای یوم‌الفرقان را درک کردم. روز جدایی حق از باطل.
مسیر جدیدی در زندگی ما آغاز شده‌است. مسیری که به روشنی در آیه‌ی زیر مشخص شده است:

 

قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ ۖ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَنْ یُصِیبَکُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدِینَا ۖ فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ

«بگو که آیا شما منافقان جز یکی از دو نیکویی (بهشت و یا فتح) چیزی می‌توانید بر ما انتظار برید؟ ولی ما درباره شما منتظریم که از جانب خدا به عذابی سخت گرفتار شوید یا به دست ما هلاک شوید، بنابراین شما در انتظار باشید که ما هم مترصد و منتظر هستیم.»
سوره‌ی توبه-آیه‌ی ۵۲

#قاسم‌ـ‌‌‌‌سلیمانی

  • امیرپژمان حبیبیان


رانندگی بلد نیستم. نمی‌دونم چرا این نکته ناخودآگاه توی ذهن من جا افتاده که پدر باید به پسرش رانندگی یاد بده...


از وقتی یادم می‌یاد پدرم ماشین داشت. اصلا بدون ماشین اموراتش نمی‌گذشت. دست فرمون خوبی هم داشت و مثل همه‌ی آقایون روی ماشینش خیلی حساس بود. من‌ هم پسر کم شر و شوری بودم که برخلاف هم سن و سالهام ماشین روندن  برام جذابیتی نداشت و اصلا بهش فکر نمی‌کردم. حتی از زیر شستن ماشین هم در می‌رفتم. خوب طبیعی هم بود که رانندگی یاد نگیرم. این ماجرا ادامه پیدا کرد تا اینکه من رفتم سربازی، بعد از یک‌ماه و نیم نگهبانی زنجیره ای دو ساعت پست و چهار ساعت استراحت که تازه توی زمان استراحت هم باید ماموریت میرفتیم، دیگه بریده بودم. یکی ازسرباز راننده‌ها که نزدیک ترخیصش بود، شروع به وسوسه‌ی من کرد: برو گواهینامه ات را بگیر و بیا این ماشین منو تحویل بگیر. راحت میشی از پست دادن، خیلی خوبه، با لباس شخصی خدمت میکنی و موهاتم نمیخواد از ته بزنی، بچه های راهنمایی رانندگی آشنان، میگیم یه متحان صوری ازت بگیرن و ...

موضوع رو به مادرم گفتم. قبول کرد که هزینه‌ی آموزشگاه رانندگی رو پرداخت کنه اما به گوش پدرم که رسید مخالفت کرد و به مادرم گفت اگر این ماشین تحویل بگیره و اتفاقی براش بیفته من از چشم تو میبینم. مادر هم منصرف شد. خدمتم که تمام شد پدر چندبار پیشنهاد داد که بیا بهت رانندگی یاد بدم و این‌بار نوبت من بود که طاقچه بالا بذارم. البته من آدم لجبازی نیستم اگر یکی دو بار دیگه بهم پیشنهاد می‌داد قبول می‌کردم اما خوب پدر به فاصله‌ی سه ماه از پایان سربازی من عمرش رو داد به شما...


همیشه یاد پدر برای من با آموزش رانندگی پیوند خورده و نمی‌دونم چرا؟ حس می‌کنم اون کنار هم نشستن و یاد دادن و یاد گرفتن میتونست نقطه‌ی شروع رفاقت ما باشه...رفاقتی که بعد از پایان کله شقی‌های دوران نوجوانی میان هر پدر و پسری شکل می‌گیره...شاید برای همینه که در تمام این سالها هیچ تلاشی برای راننده شدن نکردم....


  • امیرپژمان حبیبیان

نقد و اخلاق

پنجشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۷، ۰۶:۳۶ ب.ظ

                   



به نام خدا


آقای «امید نجوان» در دو یادداشت و مابین آنها در جلسه ی نمایش فیلم «نادره کار» ادعا کرده اند صحنه های مربوط به مرحوم «دکتر سید محمد دبیرسیاقی» در این فیلم با دوربین مخفی ثبت شده اند و با این ادعا کارگردان فیلم را به نقض اصول اخلاقی سینمای مستند متهم کرده اند. من به عنوان مجری طرح فیلم نادره کار که در تمام لحظه های ساخت فیلم حضور داشته ام لازم می دانم نکاتی را جهت اطلاع آقای نجوان و مخاطبان یادداشتها و صحبتهای ایشان عرض کنم.

اولین نکته ای که باعث تعجبم شد این بود که ایشان بدون اطلاع از نحوه ی تصویربرداری و شرایط آن نبریده دوخته اند و این شایسته ی منتقدی که مطالبش در معتبرترین مجله ی سینمایی کشور چاپ میشود، نیست. به نظرم کار درست این بود که ایشان با عوامل فیلم گپی می زدند و گمانه زنی هایشان را با حرفهای آنها تطبیق میدادند و و صحت و سقم گمانشان را می سنجیدند و بعد قضاوت می کردند. متأسفانه تا آنجا که من اطلاع دارم این کار را نکرده اند. پس من اینجا مجبورم اندکی در مورد نحوه و شرایط ساخت فیلم نادره کار توضیح دهم.


آقای «منوچهر مشیری» در اسفند سال هزار و سیصد و نود و چهار به همراه آقایان «سیدرضا یکرنگیان» ناشر کتابهای دکتر دبیرسیاقی و «علی لقمانی» و «علیرضا تحویلداری» که در آن زمان قرار بود تصویربردار و تدوینگر فیلم باشند به قزوین سفر کردند و موافقت دکتر دبیرسیاقی را برای ساخت فیلم جلب کردند. به درخواست دکتر دبیرسیاقی قرار شد ساخت فیلم به بهار سال بعد موکول شود. در آن جلسه تصاویر نابی توسط آقای لقمانی از دکتر ثبت و در فیلم هم استفاده شد. 
بعد از گذشت دو تا سه ماه از سال هزار و سیصد و نود و پنج، ما به این نتیجه رسیدیم به علت شرایط جسمی دکتر دبیرسیاقی باید جلسات تصویربرداری را محدود کنیم و قرار شد برای رعایت حال ایشان فقط در جلسات چهارشنبه ها که با حضور گروهی از اهالی ادب و فرهنگ قزوین در منزل ایشان برگزار میشد حاضر شویم و به تصویربرداری از همان جلسات قناعت کنیم. این نکته توسط آقای محمدعلی حضرتیها که چون فرزندی دلسوز و معتمد تا آخرین لحظه ی عمر در کنار ایشان بودند، به آقای دکتر منتقل شد. برای به هم نریختن نظم جلسات که مورد تأکید دکتر دبیرسیاقی بود، کارگردان با تصویربردار هماهنگ کرد که حتی المقدور تصویربرداری در سکوت و بدون هیچ حرکت اضافه انجام شود.


وقتی صحبت از دوربین مخفی میشود اولین نکته ای که به ذهن متبادر میشود استفاده از دوربین‌های کوچکی چون GOPRO یا موبایل است. جهت اطلاع آقای نجوان دوربین استفاده شده در فیلم نادره کار Sony X70 است، دوربینی در اندازه ی متوسط که به هیچ عنوان امکان مخفی کردن آن در یک جلسه ی عمومی وجود ندارد. تا جایی که من یادم است قدرت بینایی دکتر دبیرسیاقی هم مناسب بود و امکان این که با استفاده از ضعف بینایی دوربین را وارد جلسه کرده باشیم وجود ندارد. در پلانهایی از فیلم دکتر مستقیم به دوربین نگاه می کنند. ایشان مقید بود که خودش از میهمانها پذیرایی کند و این نکته بر توانایی جسمی ایشان صحه میگذارد. یعنی ایشان خودش به تصویربردار ما آقای وحید گلریز با دوربین در دستش یا فرهاد نجفی فرد صدابردار با میکروفن و تفنگی اش چای تعارف می کرد.


جمله ای در سکانس اول فیلم توسط آقای حضرتیها خطاب به تصویربردار گفته میشود که باعث سوء تفاهم آقای نجوان شده است. در این صحنه تصویربردار و صدابردار در وسط خیابان ایستاده اند وخیلی آشکار کارشان را انجام میدهند. آقای مشیری زنگ در را می زنند و دکتر دبیرسیاقی بیرون می آید و به درخواست آقای مشیری برای تصویربرداری و ضبط صدا از جلسه پاسخ منفی می دهد. در آن صحنه آقای حضرتیها دیر رسیدند و دکتر دبیرسیاقی گروه ما را به جا نیاورد و به تصویربرداری اعتراض کرد. بعد از رسیدن ایشان ما وارد شدیم و بدون کمترین مشکل کارمان را انجام دادیم. آن گفتگوی مناقشه‌برانگیز «مگه قرار نبود مخفی باشه؟ از این مخفیتر نمیشه» هم جمله‌هایی بود که بین آقای حضرتیها و تصویربردار رد و بدل شد و منظور این بود که برای رعایت حساسیت‌های آقای دکتر ما باید صبر می‌کردیم تا ایشان برسند. آقای مشیری هم برای این که نشانی از سختی‌ها و پیچیدگی‌های  ساخت فیلم مستند درباره ی شخصیت‌های بزرگ ادبی و فرهنگی در فیلم  موجود باشد، این گفتگو  را در فیلم باقی گذاشت، در حالی که به سادگی در مرحله‌ی تدوین قابل حذف بود.

 

توضیح نکته ای در اینجا ضروری است. به طور کلی ساخت فیلم پرتره از هر شخصیتی، به علت ورود در جزییات زندگی افراد و همچنین وقت گیر بودن و به هم ریختن نظم زندگی و ورود یک عامل خارجی به محیط خصوصی فرد کار دشواری است. این مانع‌ها در ساخت پرتره ی مفاخر و بزرگان تشدید می شوند. وقت آنها حساب و کتاب دارد و در غالب موارد سبک زندگیشان از نظم خاصی پیروی می کند که گاهی به وسواس نزدیک می شود. بیشترشان علاقه ای به مطرح شدن ندارند. اگر کهنسالی و تبعاتش چون بیماری و کم حوصلگی هم به این عوامل اضافه شود، مساله خیلی بغرنج می شود. کار کردن با این بزرگان نیاز به تجربه ی فراوان و صبر و تحمل و سعه ی صدر فراوان‌تر دارد. آقای مشیری تا به حال بیست و یک فیلم مستند پرتره درباره‌ی هجده نفر از بزرگان علم و فرهنگ ایران ساخته است و در روند ساخت فیلم و پس از آن با خودشان و خانواده شان رابطه ی بسیار خوبی ایجاد کرده است. در این فیلم شاهد بودم که بسیاری از گره ها از طریق اعتمادی که در فیلم‌های قبلی توسط ایشان ایجاد شده بود گشوده می شدند. آقای دکتر دبیرسیاقی هم از این قاعده مستثنی نبودند. علی‌رغم موافقتشان با ساخت فیلم، تصویربرداری از ایشان سخت و مستلزم رعایت زیر و زبرهای بسیاری بود.

 

این فیلم ارزشی فراتر از یک مستند صرف دارد. آقای مشیری با عزم و تلاشی مثال زدنی تصاویری ناب از آخرین ماه های زندگی دکتر دبیرسیاقی را ثبت کرد. تصاویری که در لایه های پنهانشان مبارزه ی یک ذهن زیبا و قدرتمند و مغرور با بیماری به شکلی عزتمند مصور شده و در نهایت سندی ماندگار از این فخر فرهنگ و ادب ایران به جا مانده است. اتفاقی که متاسفانه برای اکثر بزرگان ما نیفتاده است و نسل های آینده هرگز تصویر و صدای آنها را نمی بینند و نمی شنوند. 

کاش آقای نجوان ذیل تیتر اخلاق و سینما اخلاق نقد را نقض نمی کرد و با اندکی تلاش و پیدا کردن چند شماره تلفن از عوامل فیلم یادداشتی مستند می نوشت یا اصلا نمی نوشت. باید یاد بگیریم که هر ایده ی خامی را که به ذهنمان رسید، بدون تحقیق فریاد نزنیم.

 

پانوشت: این فیلم توسط مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به شکل اینترنتی عرضه شده است.

برای تماشای فیلم روی این لینک کلیک کنید.


امیرپژمان حبیبیان
مجری طرح فیلم نادره کار

پانوشت:  این مطلب در شماره ی ۵۵۰ مجله ی فیلم به تاریخ آذر ۱۳۹۷ منتشر شده است.


  • امیرپژمان حبیبیان