در پشتی
- ۰ نظر
- ۲۰ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۴۳
به هر خبری که پررنگ میشود و پیوسته به آن دامن میزنند تا موج شود بدبینم.اصلاح طلبان سالها با این سبک خبرسازی فریبمان دادند و اصولگراها هم سعی میکنند از روی دستشان کپی کنند.هیچکس نمیگوید شاید حق با طرف مقابل باشد.طرفداران هر طرف بدون کمترین آگاهی صف میبندند و جان هم میافتند.طرفین ماجرا هم بدون این که تعهدی به روشنگری داشته باشند،میایستند تا پیادهنظامشان به جان هم بیفتند بلکه زور یکی به دیگری چربید.
بیایید برای اولین بار به جای تلاش برای راه انداختن موج و ساختن سد در برابر آن دو طرف ماجرا را از جای امنشان بیرون بیاوریم و جلوی دوربین بنشانیم و از آنها بخواهیم توضیح دهند که اصل قضیه چیست و مشکل در کجا است؟ بیایید به جای پیاده نظام شدن، شهروند مطالبهگر باشیم.
تلویزیون یه کلیپ تبلیغاتی پخش کرد که روند ساخت ایران مال را با صحنههای دفاع مقدس و رزمندگان موازی مونتاژ کرده بود و میخواست القا کند که این پروژه ادامهی دفاع مقدس و آرمانهای انقلابه. پارادوکس جالبیه اون یکی رفت که فرهنگ غربی نیاد، این یکی از مصادیق بارز نفوذ فرهنگ مصرفگرا است.
من توقع دارم که این کلیپ موهن و سوء استفادهگر دیگه پخش نشه، امیدوارم مسئولان تلویزیون خجالت بکشند و نظام هم به این جمعبندی برسه که تا صدا و سیما انقلاب را از بین نبرده یه فکری برای در آوردنش از این وضع اسفبار انجام بده. از خون شهدا خجالت بکشیم و آرمانهایمان را نفروشیم.
🎬🎬🎬 هر دم از این باغ بری میرسد:
تلویزیون که دربست در اختیار اسپانسرها است و به نوعی آنها سیاستگذاران اصلی رسانهی ملی ما شدهاند. در سینما هم که پول و فروش حرف اول را میزند. حالا اگر این خبر تابناک فرهنگی درست باشد، تیر خلاص بر پیکرهی بیجان سینمای فرهنگی و مستقل ایران شلیک خواهد شد و پدرخواندههای سینمای ایران قدرتی عظیم به دست خواهند آورد. پدرخواندههایی که دغدغهشان گنده تر شدن و پولدارتر شدن است، نه فرهنگ و دین و سرنوشت انسان. در این منجلاب فقر فرهنگی عمیقتر میشود و خلاها و شکافها سر باز میکنند و جوانان و مستقلها مجبور به خودکشی میشوند، چه تعهد و دغدغههایشان را قربانی کنند و چه جسمشان را، فرقی نمیکند به هر حال خودکشی اپیدمی خواهد شد. خبر را بخوانید:
انتشار خبرهایی درباره تشکیل کمپانیهای سینمایی با تجمیع شماری از دفاتر تهیه و تولید فیلم سینمایی و ارائه امتیازات خاص به این دفاتر، با سکوت مسئولان سینمایی همراه شد و این نگرانی را به وجود آورد که تعاونیهای سینمایی دهه شصت این بار با فرمی تازه احیاء شوند و در اتفاقی خطرناک، بخش خصوصی به دست گروههای خاصی بیافتد که تولید را نیز انحصاری نمایند و فعالیت در سینمای ایران برای سینماگران مستقل غیرممکن شود.
به گزارش «تابناک»؛ به تازگی برخی رسانهها از پیگیری طرحی سخن به میان آوردهاند که بر مبنای آن قرار است، دفاتر سینمایی و تهیه کنندگان با هم در قالب پنج کمپانی شریک شوند و تولیدات در قالب این کمپانیها تجمیع و تولید و عرضه شود. بر اساس این مدل، شخص منتخب به عنوان مدیر کمپانی در حکم مدیرمسئول خواهد بود و با حذف پروانه ساخت، مسئولیت تولید برعهده مدیرمسئول نوشته خواهد شد اما بعید به نظر میرسد پروانه نمایش نیز در چنین فرآیندی حذف شود.
در همین راستا ادعا شده در راستای شکل گیری این ساختار نیز گفته شده به هر کمپانی 20 میلیارد و در مجموع 100 میلیارد تومان تسهیلات پرداخت خواهد شد که فرم پرداخت این تسهیلات مشخص نیست. این زمزمهها در روزهای گذشته مطرح بود، تا اینکه در نهایت تیتر یکِ یکی از روزنامههای سینمایی شد. پس از این اتفاق انتظار میرفت شاهد واکنش مسئولان سازمان سینمایی باشیم اما تا زمان انتشار این مطلب مسئولان سینمایی دولت ترجیح دادهاند سکوت پیشه کنند و این سکوت به منزله تایید این پروسه قلمداد شده است.
این رویه در نگاه اول از یک اتفاق مثبت حکایت میکند و چنین تصور میشد که بالاخره سینمای ایران از ساختار تهیه کنندگی خارج میشود و دفاتر تولید با ساخت سالیانه تعداد قابل توجهی فیلم سینمایی، قدرتمند میشوند و در نتیجه با عدم فروش یک اثر آسیب جدی نمیبینند، چرا که مجموعهای از آثار را اکران میکنند که میتوانند هزینههای دیگر آثار را پوشش دهد و در عین حال منتظر بازگشت هزینههای یک فیلم برای تولید آثار تازه هستند. در واقع چنین تصور میشود که نظام استودیویی آمریکا که اکنون کمپانیهای میجر بخش اصلیاش را در اختیار دارند، در ایران نیز در حال پیاده سازی است.
کمپانیهای فیلم «اصلی / Major» مشتمل بر استودیوهای اصلی هالیوود هستند که تولید و توزیع شمار قابل توجهی از فیلمها را در آمریکای شمالی و سهم قابل ملاحظهای از باکس آفیس را در اختیار دارند. این کمپانیها در دوران طلایی سینمای کلاسیک آمریکا به سه کمپانی فاکس فیلم اینترتیمنت (کمپانی فاکسِ قرن بیستم)، برادران وارنر (تایم وارنر)، و پارامونت موشن پیکچرز استودیو (ویاکام) تقسیم میشد.
با این حال در این سالها به این سه کمپانی، دو کمپانی ان بیسی یونیورسال (کامکست) و کلمبیا تریستار موشن پیکچرز گروپ (سونی) نیز افزوده شده و در مرحله بعد، والت دیزنی نیز به عنوان یکی از کمپانیهای اصلی به شمار میرود؛ مجموعه کمپانیهایی که 80 تا 85 درصد کل گردش مالی سینما را در آمریکا و کانادا دارند و بسیاری از کمپانیهای مطرح نیز عملاً زیرمجموعه این کمپانیهای اصلی هستند؛ هرچند همین کمپانیها نیز متشکل از هشت کمپانی هستند و به «Big Eight» شهرت دارند.
با این حال نگاه دقیقتر نشان میدهد که با تشکیل چنین کمپانیهایی در ایران شرایط میتواند پیچیدهتر از قبل شود. از منظر خصوصی سازی نباید فراموش کرد که تمامی تجربههای صنفی و خصوصی در سینمای ایران شکست خورده و آخرینِ آنها، شورای صنفی نمایش است که تصمیماتش هر روز اعتراض سینماگران را در پی دارد اما کار خود را میکند و عملاً اعتراض منتقدان تاثیر چندانی در روند فعالیت این شورا ندارد.
بنابراین نگرانی جدی وجود دارد که با تشکیل این کمپانیها، سینما میان اشخاصی تقسیم شود که عناصر تشکیل دهنده این کمپانیها هستند و سینمای مستقل و فیلمساز مستقل در ایران معنای خود را به کلی از دست دهد. این طرح در عین حال برای آنهایی که دهه شصت را به خاطر دارند، یادآور شرکتهای تعاونی است که توسط مدیران وقت تامین مالی میشدند و فیلمسازی میکردند و روزی که تزریق منابع دولتی به آنها قطع شد، از صحنه سینما حذف شدند و اکنون اثری از آنها و بسیاری از فیلمسازانِ فعال در آن شرکتها نیست.
به تعبیر سادهتر این طرح نه تنها میتواند سینما را در دست عدهای خاص منحصر نماید، بلکه میتواند بخش خصوصیِ سینمای ایران که به شکل طبیعی و بدون مهندسی مدیران دولتی در حال توسعه است را تضعیف نماید. البته هنوز برای رد این طرح توسط مدیران سینماییِ دولت دیر نشده و امیدواریم اساساً وقوع چنین طرحی شایعه خوانده شود و سازمان سینمایی دامن خود را از چنین طرحهایی پاک کند.
ایسنا سرویس فرهنگی و هنری - تلویزیون و رادیو:
تهیهکننده فیلم «هراس و پرواز» که مستندی دربارهی محسن وزیری مقدم است، از اینکه این فیلم بعد از چند سال از تلویزیون پخش نشده است، ابراز تاسف کرد و گفت: چرا هنرمندان بزرگ ما باید توسط تلویزیونهای ماهوارهای خارج از کشور معرفی شوند؟!
به گزارش خبرنگار تلویزیون و رادیو ایسنا، امیر پژمان حبیبیان، کارگردان، تهیهکننده و تدوینگری است که در فاصله سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶ فیلم مستند «هراس و پرواز» را تهیه کرده است که به زندگی و آثار محسن وزیری مقدم، نقاش و مجسمهساز پیشکسوت و مدرنیست اختصاص دارد.
حبیبیان طی گفتوگویی دربارهی اهمیت ساخته شدن این فیلم توضیحاتی ارائه داده که انعکاس آن را میخوانیم:
نقاشی که میخواست آثارش را بسوزاند
وی درباره چگونگی ساخته شدن فیلم «هراس و پرواز» توضیح داد: در پی ساخت پرترهای از یک استاد هنرهای تجسمی بودیم که وزیریمقدم را از بین دیگر استادان انتخاب کنیم، اتفاقی ژورنالیستی موجب آشناییمان با این هنرمند و در نهایت ساخت فیلم «هراس و پرواز» شد.
بر اساس این گزارش حدود سال ۱۳۸۴ سحر سلحشور خبری در روزنامهای میخواند که محسن وزیریمقدم، نقاش معاصر میخواهد نقاشیهایش را آتش بزند. سلحشور با کمک موزه هنرهای معاصر استاد وزیریمقدم را پیدا میکند و به او پیشنهاد ساخت یک فیلم مستند میدهد و وزیری مقدم هم میپذیرد. البته بعد مشخص شد که ماجرای آتش زدن نقاشیها بیشتر یک سوتفاهم رسانهای بوده و ظاهرا موزه هنرهای معاصر قرار بوده که کارهای وی را به امانت نگهداری کند، اما پس از مدتی سر دواندن از این کار سر باز میزند و وزیری مقدم نیز عصبانی میشود و میگوید: «من که جا ندارم این همه تابلو رو نگه دارم، همهشون رو میبرم دشت ورامین، آتیششون میزنم». خبرنگاری هم که آنجا حاضر بوده این تهدید را جدی فرض کرده و کار به روزنامهها میکشد.
شراکت در خاطرات و کابوسهای یک هنرمند
حبیبیان درباره فضای این فیلم اظهار کرد: فیلم از نگاه فیلمسازی روایت میشود که به دیدار محسن وزیریمقدم رفته به حرفهایش گوش میدهد. عکسها و آثارش را نگاه میکند و در خاطرات و کابوسهای او شریک میشود.
وی اضافه کرد: زمان مونتاژ متوجه شدیم به بیان حس و زاویه دید راوی هم نسبت به آثار و هم نسبت به نقاش نیاز داریم که قرار شد گفتار متن را بنویسم. با توجه به دریافتها و حسی که آن زمان داشتم، در نهایت به یک فضای شاعرانه رسیدم. شاید اگر الان دوباره بخواهم گفتار متن فیلم را بنویسم، از زبان سادهتر و سرراستتری استفاده کنم ولی از این نکته نگذریم که بعضی فضاها و شکلهایی که در کارهای محسن وزیریمقدم وجود دارد، به اندازهای شاعرانه است که توضیح و توصیف آن نیز جز با استفاده از عناصر شعری امکانپذیر نیست.
چرا «هراس و پرواز؟»
این تهیهکننده درباره انتخاب عنوان فیلم که به دورهای از نقاشیهای وزیریمقدم اختصاص دارد، تصریح کرد: بله درست است هراس و پرواز نام دورهای از نقاشیهای محسن وزیریمقدم است که در آنها تیغههای برندهای که هیولاهای افسانهای را تداعی میکنند، به یک پرنده یا لکه رنگ حمله کردهاند و او سعی در گریز از میان هیولاها به سوی آسمان دارد.
حبیبیان معتقد است: ترکیب «هراس و پرواز» تمثیلی از زندگی خود وزیریمقدم است که همیشه میان هراس بیپناهی و تهدیدهای موجود در جهان معاصر و میلش برای پرواز که در هنرش متجلی میشود، سرگشته ایستاده و تلاش میکند اثر دستهایش را بر چهرهی این جهان حک کند تا شاید به آیندگان یادآوری کند که ما در برابر تمام هیولاهایی که میخواستند با مسخ انسان نام و نشان او را از این کره خاکی پاک کنند، مقاومت کردیم و اثر خراش انگشتانمان بر هستی گواه ادعای ما است.
وی افزود: در گفتوگوهایی که با محسن وزیریمقدم داشتیم، متوجه شدیم ماجراهایی که در کودکی و نوجوانی ایشان اتفاق افتاده، ریشهی بسیاری از دورههای کاری ایشان هستند. به عنوان نمونه ریشهی نقاشیهای شنی را خاکبازیهای کودکانه و ریشهی هراس و پروازجستوجوهای کودکیاش در خرابهها به دنبال تکهچینیهای شکسته بوده است. ما سعی کردیم بخشی از این خاطرات را البته در محدودهی امکاناتمان بازسازی کنیم و در انتهای فیلم هم سعی کردیم وارد کابوسهای این هنرمند شویم و هراسهایش را به تصویر بکشیم.
همکاری محسن وزیریمقدم با یک گروه فیلمسازی
حبیبیان درباره تجربه همکاری با محسن وزیریمقدم توضیح داد: پیش از ما چندین نفر برای ساخت فیلم با ایشان تماس گرفته بودند و حتی مقداری هم فیلم گرفته بودند، اما نیمه کاره رها شدند. به هر حال ما به لطف خدا توانستیم کار را ادامه دهیم و به پایان برسانیم.
این مستندساز ادامه داد: این فیلم در هر مرحله سختیهای خودش را داشت. در هنگام تدوین ما با دو گزینه روبهرو بودیم. نخست سیر زندگی و تطور آثار وزیریمقدم را بیان کنیم و دوم این که به زندگی پر ماجرای ایشان بپردازیم و سختیهای هنرمند بودن را به تصویر بکشیم. برای هر دو گزینه هم به اندازهی کافی تصویر و صدا و آرشیو وجود داشت. من به عنوان (تهیهکننده) موافق گزینهی نخست و کارگردان موافق گزینهی دوم بود. در نهایت (سیر زندگی و تطور آثار) انتخاب شد.
حبیبیان یادآور شد: در مرحلهی نخست تصویربرداری که کارگردان فیلم به تنهایی انجام داده بود. استاد برای یکی - دو روز مصاحبه و چند ساعت حضور دوربین در منزل، موافقت کرده بودند و البته به شرط و شروط. آن زمان استاد در بحران بدی به سر میبردند. یکی دو سال پیش از ملاقات ما با ایشان آثارشان را برای تاسیس موزه در اختیار شهرداری قرار داده بودند و مدتی بعد با انجام نشدن تعهدات شهرداری مجبور شدند کارهایشان را تکه و پاره از این فرهنگسرا و آن فرهنگسرا جمع کنند که فشار آن روزها موجب آسیب دیدن چشمهای ایشان شد. بعد قرار شد که موزه هنرهای معاصر کارهای او را نگهداری کند که این اتفاق هم نیفتاد.
تولید «هراس و پرواز» در گروه ادب و هنر شبکه چهار
حبیبیان طی توضیحاتی دربارهی پذیرفته شدن فیلم «هراس و پرواز» در گروه ادب و هنر شبکه چهار گفت: اشاره کردم که خانم سلحشور حدود دو - سه روز از وزیریمقدم تصویر و مصاحبه میگیرد. مدتی بعد از من خواست که فیلم را تدوین کنم. بعد از دیدن راشها و ملاقات حضوری با محسن وزیریمقدم، به نظرم رسید که کار باید با پژوهش بیشتر، در زمان طولانی و عمیقتر دنبال شود. به سلحشور پیشنهاد دادم تهیهکنندگی فیلم را به عهده بگیرم و ایشان پذیرفتند. از آن زمان به مدت دو سال هر بار که استاد به ایران میآمدند، از ایشان تصویر میگرفتیم و اتفاقهای مهم زندگی ایشان را ثبت میکردیم. در عین حال درباره آثار ایشان مطالعه داشتیم و به نوعی به دلیل زمانهای محدود حضور ایشان در ایران دو مرحله پژوهش و تصویربرداری همزمان پیش میرفت.
وی ادامه داد: بعد از گذشت سه سال پروژه را به شبکه چهار پیشنهاد کردم و با مساعدت و لطف محمد زینالعابدینی، مدیر وقت گروه مستند فیلم «هراس و پرواز» در گروه ادب و هنر شبکه چهار پذیرفته شد. بعد از آن تصویربرداری به شکل متمرکزتری دنبال شد و ظرف یک سال پروژه به پایان رسید. در ممیزی تنها دو مورد اصلاحیه دریافت کرد که یک مورد آن به دلیل مشخص بودن آرم کارخانه در روی پاکت شیری که استاد مینوشیدند، بود. فیلم در جشنواره فجر همان سال نامزد دریافت سیمرغ بلورین بخش مستند بلند جشنواره فجر شد ولی متاسفانه شبکه چهار سیما علیرغم مساعدت و همدلی خوبی که در هنگام تولید فیلم نشان داد هنوز این فیلم را پخش نکرده است!
نمیدانم چرا فیلم از تلویزیون پخش نشد
وی با تاکید بر این موضوع که نمیدانم چرا فیلم تاکنون از صدا و سیما پخش نشده، ادامه داد: هیچ دلیل عقلانیای برای این کار وجود ندارد. ما از پول بیتالمال فیلمی ساختهایم که هنرمند اصیلی را معرفی کنیم که میتواند برای بسیاری از جوانان و نوجوانان کشور ما الگو باشد. هنرمندی که علیرغم تحصیل و زندگی در اروپا آثارش رنگ و بویی ایرانی دارند و این ارتباط با ریشهها نه فقط در ظاهر و سطح که در عمیقترین لایهها جریان دارد. شخصی که بهترین منتقدان اروپا مانند «آرگان» ستایشگر او بودند و میتوانست با بهرهبرداری از این موقعیت قلههای شهرت و افتخار را در آنسوی دنیا فتح کند، به ایران آمد و در هنرستان و دانشگاه به تدریس پرداخت و تعداد زیادی شاگرد تربیت کرد که بسیاری از بزرگان هنر تجسمی ما از آن جملهاند.
این مستندساز اظهار تاسف کرد: در این هنگامهی هجوم سطحیگری و ابتذال، امثال وزیریمقدم کیمیایی هستند که ما باید حضورشان را غنیمت بشماریم و برای معرفی آنها به نسل جوان علاقهمند هنر سخت کار کنیم. کسانی که علیرغم مواجههی مستقیم با هنر و فرهنگ غربی، در آن حل نشدند و اصل خویش را فراموش نکردند و با تلاش و بصیرت از آموختههایشان در غرب برای آفریدن آثار هنریای با رنگ و بوی ایرانی که مخاطب جهانی دارد، استفاده کردند. فیلم «هراس و پرواز» با وجود موضوع سخت و پیچیدهاش(هنر تجسمی انتزاعی) این توان و جذابیت را دارد که تماشاگر را از هر قشر و طبقهای یک ساعت با خود همراه کند و در نهایت با رضایت بدرقهاش کند همچنین، رویکرد آموزشی فیلم مخاطب را بسته به میزان سواد و تجربهاش با هنر انتزاعی و الفبای آن آشنا میکند.
ضرر و زیان گروه سازنده فیلم
حبیبیان صدا و سیما را مهمترین رسانه دانست و افزود: نمایش فیلم از صدا و سیما موجب ارتباط ما با مخاطبان میلیونی درون کشور میشود. برایم به عنوان یک فیلمساز ایرانی کار کردن با صدا و سیما موجب افتخار است. ولی این پرسشم، همچنان بیپاسخ مانده است "چرا هنرمندان بزرگ ما باید توسط تلویزیونهای ماهوارهای خارج از کشور معرفی شوند؟" اتفاقی که بارها افتاده و در صورت عدم برنامهریزی مناسب و درست متاسفانه باز هم خواهد افتاد.
وی یادآور شد: من فیلم را برای شبکه چهار تلویزیون ساختهام و آنها صاحبش هستند. نمایش ندادن این فیلم برای ما هم به عنوان تیم سازنده باعث ضرر و زیان است، چون زحمت کاری را کشیدهایم که دیده نمیشود. بعد از «هراس و پرواز» علیرغم وعدهها و حرفهای شیرینی که از مسوولان شبکه چهار شنیدهام هنوز نتوانستهام دوباره، با این شبکه همکاری کنم. همیشه جملهای که شنیدهام این بوده: «ما افتخار میکنیم با شما کار کنیم اما در نهایت نه طرحی پذیرفته شده و نه کاری پیشنهاد شده»!
ساخت فیلمی ده سال طول کشیده است
وی از رفاقت چندین ساله به واسطه ساخت این فیلم با وزیریمقدم گفت و تصریح کرد: به هر حال امروز رابطهی کاری من با محسن وزیریمقدم تبدیل به رفاقتی 10ساله شده است. در این مدت بسیار از او آموختهام. شاید آموختن کلمهی مناسبی برای تشریح این رابطه نباشد. او بیشتر نقش پیر و مرشد را در سیر و سلوک هنری برایم دارد. من به دنبال کشف رازی هستم که او را در 90 سالگی و با چشمان کمبینا همچنان تازه و پرطراوت نگه داشته است. این روزها در تلاش برای آمادهسازی فیلمی هستم که حاصل این 10 سال رفاقت است، 10 سال در ایتالیا، تهران و شهرهای مختلف از نمایشگاهها و ملاقات او با دیگر بزرگان هنرهای تجسمی ایران که برخی از آنها دیگر در قید حیات نیستند و تصاویر آنها موجود است. تدوین این فیلم به علت حجم بالای راشها مستلزم صرف زمان طولانی و هزینه است. امیدوارم بتوانم برای این فیلم سرمایهگذار پیدا کنم تا آن را نمایش دهم.