سفرنامهی اربعین قسمت دوم
از این پس مطالبی با عنوان «سفر اربعین» در اینجا منتشر میشود. مضمون آنها شرح خلاصهی سفر من به همراه مادر خانمم به عراق برای شرکت در آئین پیادهروی اربعین است که ابتدا به صورت همزمان با سفر در کانال تلگرامم با عنوان«مسلک سالک بیسلوک» به اشتراک گذاشته شد.مطالب تکه تکه و کوتاه است.
-۸-
دیدیم عاقله مردی یک زیرانداز انداخته برای نماز. یک سوپری هم آن کنار بود. اول میخواستم برای وضو آب معدنی بخرم اما دیدم که شلنگی از مغازه بیرون آمده، گفتم میشه وضو بگیریم؟ رفت و شیر را باز کرد و اون کسی هم که زیرانداز داشت به خاطر ما صبر کرد تا نماز خواندیم.
-۹-
در مرز نیروهای یگان ویژه تکه تکه جمعیت را نگه میدارند تا از ازدحام جلوگیری کنند.
-۱۰-
دوستان از عاقبت دستشویی رفتن پرسیده بودند. بعد از خواندن نماز یک دستشویی عمومی پیدا کردیم. و بعد با یک سواری خودمان را به مرز رساندیم. جالب این که کرایه ی اتوبوس و سواری نفری دو هزار تومان است.
-۱۱-
وارد عراق شدیم.
-۱۲-
پاسپورت من چک شد و خارج شدم اما مادر خانمم همچنان در صف چک است. این جدا کردن خانمها از آقایان علیرغم راحتی و امنیت برای خانمها برای خانواده ها دردسر ساز است.
-۱۳-
مادر خانمم هم آمد. دردسر اصلی پیدا کردن ماشین برای نجف است.
-۱۴-
مسیری را باید پیاده برویم تا به ماشینها برسیم.
-۱۵-
اگر اینترنت قطع شد هر جا که وصل شد دوباره مینویسم.
-۱۶-
از دیشب جز یک ساندویچ الویه چیز دیگری نخورده ایم. گوشه ای نشسته ایم تا تخم مرغهایی را که از تهران آورده ایم بخوریم.
-۱۷-
به ترمینال که رسیدیم میخواستیم عازم نجف شویم که دیدم یک نفر فریاد میزند :کاظمین- سامرا- نجف. از چند و چونش پرسیدیم. گفت : ما یک ون کرایه کرده ایم و دو نفر کم داریم نفری نود هزار تومان. همراهشان شدیم.
ادامه دارد....
- ۹۶/۰۸/۲۰