سلوک

در خلاف آمد عادت بطلب کام ...

سلوک

در خلاف آمد عادت بطلب کام ...

سلام. اینجا سعی می‌کنم جدی و جذاب بنویسم.

نشانی کانال تلگرامم:

https://t.me/aphabibian

آخرین نظرات
  • ۲۱ تیر ۹۸، ۱۱:۵۲ - 00:00 :.
    :)
  • ۵ تیر ۹۸، ۲۳:۱۵ - محسن خطیبی فر
    دقیقاً.
نویسندگان

۳ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است



این👆👆👆 کاکتوس سال ها است که با ما زندگی می کند. تا مدتی پیش سرحال و قبراق بود. حال و روز امروزش را هم می بینید. هر وقت نگاهش می کنم عذاب وجدان میگیرم، چون به خاطر نادانی من به این روز افتاد. البته نیتم خیر بود. فکر می کردم با بزرگتر کردن گلدانش ریشه هایش نفس می کشند و رشد گیاه بهتر می شود. بعدها فهمیدم که گلدان کاکتوس باید اندازه ی ریشه اش باشد. دیروز جایش را عوض کردم و به گلدان کوچک تری منتقلش کردم. امیدوارم افاقه کند. 

چند روز است که چرایی اتفاقات و شلوغی های اخیر مشغولیت ذهنی ام شده است. فکر کردم شاید یکی از دلایلش این باشد : خیلی از اتفاق هایی  که در جامعه می افتد حاصل ترکیب نیت خیر و ندانستن است. بسیاری از بزرگان علی رغم خوش نیتی و خیرخواهی، حواسشان نیست که باغبان گلستانی بس متنوع اند که هر نوع گل آن نیاز به رسیدگی ای خاص و متفاوت از دیگران دارد. اگر به همه به یک چشم نگاه کنیم باعث رشد بیش از حد نوعی و پژمردگی انواع دیگر می شویم و چنین گلستانی هرگز زیبا که نیست هیچ، اصلا دیگر گلستان نیست.

  • امیرپژمان حبیبیان

درباره‌ی شلوغی‌های این روزهای ایران

سه شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۶، ۱۲:۴۳ ب.ظ
از صفحه ی فیس بوک سید محمدحسن مخبر نقل میکنم:

وقتی امام سجاد (ع) در آستانه شهر کوفه سخن می گفت جماعتی که ایستاده بودند منقلب شدند و به سر و صورت زدند و شمشیر کشیدند که : مولای ما ، گذشت آنچه از ما سر زد! هم اکنون تو دستور بده تا کاخ دار العمارة را با خاک یکسان کنیم ! و امام فرمود که  برای شما همان یک بار که فریاد زدید و این شد که شد ، ما را بس است ... 
ویژگی جماعت کوفی، اهلیت شهر کوفه نبود! ویژگی این جماعت آن بود که عواطف و احساساتش را می شد به سادگی تحریک کرد و به عکس العملشان واداشت. به همان سادگی هم می شد آنها را از سوی دیگر کشید و مسیرشان را تغییر داد. به بیان زینب کبری (س) آنها جماعتی بودند که اول ریسمانی را می بافتند و سپس همان ریسمان را می شکافتند.
جماعت! حواسمان باشد :
جامعه ای که عقلانیت در آن تضعیف شود و آتش احساساتش تند و تیز گردد و رفتارش را نه بر فرمان تدبیر و صبر و تعقل که به امامت هیجاناتش بسپارد 
خویش را به آتش می کشد و به دست خود، موجبات نابودیش را فراهم می کند.
فاعتبروا یا اولواالابصار.
  • امیرپژمان حبیبیان

نیایش

سه شنبه, ۵ دی ۱۳۹۶، ۰۱:۵۳ ب.ظ



به خدایی ایمان داریم که پیامبرانش را برای راهنمایی ما آفرید... آنها را در ورطه‌ی بدترین بلاها آزمود... موسی را در امواج نیل رها کرد ... سپس به مادرش بازگردانید... و فرعون را در امواج همان رود غرق کرد... خدایی که درمانده چون بخواندش پاسخ دهد و رنج را از او دور می‌کند... و قصه‌ی پیامبرانش را یک به یک در کتابش برای ما بازگفت تا بدانیم که به راستی پسٍ هر سختی آسانی است...
ایمان داریم که گرچه پیامبران به مصطفی(ص) ختم شدند... اما راه آنان همچنان مستدام است و پویندگان این راه، لاجرم کشنده‌ی بار امانتند و باورداران به عهد الست... پس قصه‌ی پیامبران نیز همچنان تا ازل ادامه دار است و رنجهای آنان بر پیروانشان مکرر....
و چون به اینهمه باور داریم...زیر لب زمزمه می‌کنیم که کار خود را به او وامیگذاریم و او به احوال بندگانش بیناست و از هر کس بر آنها مهربانتر...

دلمان به قول آن حافظ قرآن قرص است که گفت:

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم 
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس...

  • امیرپژمان حبیبیان