سلوک

در خلاف آمد عادت بطلب کام ...

سلوک

در خلاف آمد عادت بطلب کام ...

سلام. اینجا سعی می‌کنم جدی و جذاب بنویسم.

نشانی کانال تلگرامم:

https://t.me/aphabibian

آخرین نظرات
  • ۲۱ تیر ۹۸، ۱۱:۵۲ - 00:00 :.
    :)
  • ۵ تیر ۹۸، ۲۳:۱۵ - محسن خطیبی فر
    دقیقاً.
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دیوان حافظ به تصحیح غنی و قزوینی» ثبت شده است

نقد و اخلاق

پنجشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۷، ۰۶:۳۶ ب.ظ

                   



به نام خدا


آقای «امید نجوان» در دو یادداشت و مابین آنها در جلسه ی نمایش فیلم «نادره کار» ادعا کرده اند صحنه های مربوط به مرحوم «دکتر سید محمد دبیرسیاقی» در این فیلم با دوربین مخفی ثبت شده اند و با این ادعا کارگردان فیلم را به نقض اصول اخلاقی سینمای مستند متهم کرده اند. من به عنوان مجری طرح فیلم نادره کار که در تمام لحظه های ساخت فیلم حضور داشته ام لازم می دانم نکاتی را جهت اطلاع آقای نجوان و مخاطبان یادداشتها و صحبتهای ایشان عرض کنم.

اولین نکته ای که باعث تعجبم شد این بود که ایشان بدون اطلاع از نحوه ی تصویربرداری و شرایط آن نبریده دوخته اند و این شایسته ی منتقدی که مطالبش در معتبرترین مجله ی سینمایی کشور چاپ میشود، نیست. به نظرم کار درست این بود که ایشان با عوامل فیلم گپی می زدند و گمانه زنی هایشان را با حرفهای آنها تطبیق میدادند و و صحت و سقم گمانشان را می سنجیدند و بعد قضاوت می کردند. متأسفانه تا آنجا که من اطلاع دارم این کار را نکرده اند. پس من اینجا مجبورم اندکی در مورد نحوه و شرایط ساخت فیلم نادره کار توضیح دهم.


آقای «منوچهر مشیری» در اسفند سال هزار و سیصد و نود و چهار به همراه آقایان «سیدرضا یکرنگیان» ناشر کتابهای دکتر دبیرسیاقی و «علی لقمانی» و «علیرضا تحویلداری» که در آن زمان قرار بود تصویربردار و تدوینگر فیلم باشند به قزوین سفر کردند و موافقت دکتر دبیرسیاقی را برای ساخت فیلم جلب کردند. به درخواست دکتر دبیرسیاقی قرار شد ساخت فیلم به بهار سال بعد موکول شود. در آن جلسه تصاویر نابی توسط آقای لقمانی از دکتر ثبت و در فیلم هم استفاده شد. 
بعد از گذشت دو تا سه ماه از سال هزار و سیصد و نود و پنج، ما به این نتیجه رسیدیم به علت شرایط جسمی دکتر دبیرسیاقی باید جلسات تصویربرداری را محدود کنیم و قرار شد برای رعایت حال ایشان فقط در جلسات چهارشنبه ها که با حضور گروهی از اهالی ادب و فرهنگ قزوین در منزل ایشان برگزار میشد حاضر شویم و به تصویربرداری از همان جلسات قناعت کنیم. این نکته توسط آقای محمدعلی حضرتیها که چون فرزندی دلسوز و معتمد تا آخرین لحظه ی عمر در کنار ایشان بودند، به آقای دکتر منتقل شد. برای به هم نریختن نظم جلسات که مورد تأکید دکتر دبیرسیاقی بود، کارگردان با تصویربردار هماهنگ کرد که حتی المقدور تصویربرداری در سکوت و بدون هیچ حرکت اضافه انجام شود.


وقتی صحبت از دوربین مخفی میشود اولین نکته ای که به ذهن متبادر میشود استفاده از دوربین‌های کوچکی چون GOPRO یا موبایل است. جهت اطلاع آقای نجوان دوربین استفاده شده در فیلم نادره کار Sony X70 است، دوربینی در اندازه ی متوسط که به هیچ عنوان امکان مخفی کردن آن در یک جلسه ی عمومی وجود ندارد. تا جایی که من یادم است قدرت بینایی دکتر دبیرسیاقی هم مناسب بود و امکان این که با استفاده از ضعف بینایی دوربین را وارد جلسه کرده باشیم وجود ندارد. در پلانهایی از فیلم دکتر مستقیم به دوربین نگاه می کنند. ایشان مقید بود که خودش از میهمانها پذیرایی کند و این نکته بر توانایی جسمی ایشان صحه میگذارد. یعنی ایشان خودش به تصویربردار ما آقای وحید گلریز با دوربین در دستش یا فرهاد نجفی فرد صدابردار با میکروفن و تفنگی اش چای تعارف می کرد.


جمله ای در سکانس اول فیلم توسط آقای حضرتیها خطاب به تصویربردار گفته میشود که باعث سوء تفاهم آقای نجوان شده است. در این صحنه تصویربردار و صدابردار در وسط خیابان ایستاده اند وخیلی آشکار کارشان را انجام میدهند. آقای مشیری زنگ در را می زنند و دکتر دبیرسیاقی بیرون می آید و به درخواست آقای مشیری برای تصویربرداری و ضبط صدا از جلسه پاسخ منفی می دهد. در آن صحنه آقای حضرتیها دیر رسیدند و دکتر دبیرسیاقی گروه ما را به جا نیاورد و به تصویربرداری اعتراض کرد. بعد از رسیدن ایشان ما وارد شدیم و بدون کمترین مشکل کارمان را انجام دادیم. آن گفتگوی مناقشه‌برانگیز «مگه قرار نبود مخفی باشه؟ از این مخفیتر نمیشه» هم جمله‌هایی بود که بین آقای حضرتیها و تصویربردار رد و بدل شد و منظور این بود که برای رعایت حساسیت‌های آقای دکتر ما باید صبر می‌کردیم تا ایشان برسند. آقای مشیری هم برای این که نشانی از سختی‌ها و پیچیدگی‌های  ساخت فیلم مستند درباره ی شخصیت‌های بزرگ ادبی و فرهنگی در فیلم  موجود باشد، این گفتگو  را در فیلم باقی گذاشت، در حالی که به سادگی در مرحله‌ی تدوین قابل حذف بود.

 

توضیح نکته ای در اینجا ضروری است. به طور کلی ساخت فیلم پرتره از هر شخصیتی، به علت ورود در جزییات زندگی افراد و همچنین وقت گیر بودن و به هم ریختن نظم زندگی و ورود یک عامل خارجی به محیط خصوصی فرد کار دشواری است. این مانع‌ها در ساخت پرتره ی مفاخر و بزرگان تشدید می شوند. وقت آنها حساب و کتاب دارد و در غالب موارد سبک زندگیشان از نظم خاصی پیروی می کند که گاهی به وسواس نزدیک می شود. بیشترشان علاقه ای به مطرح شدن ندارند. اگر کهنسالی و تبعاتش چون بیماری و کم حوصلگی هم به این عوامل اضافه شود، مساله خیلی بغرنج می شود. کار کردن با این بزرگان نیاز به تجربه ی فراوان و صبر و تحمل و سعه ی صدر فراوان‌تر دارد. آقای مشیری تا به حال بیست و یک فیلم مستند پرتره درباره‌ی هجده نفر از بزرگان علم و فرهنگ ایران ساخته است و در روند ساخت فیلم و پس از آن با خودشان و خانواده شان رابطه ی بسیار خوبی ایجاد کرده است. در این فیلم شاهد بودم که بسیاری از گره ها از طریق اعتمادی که در فیلم‌های قبلی توسط ایشان ایجاد شده بود گشوده می شدند. آقای دکتر دبیرسیاقی هم از این قاعده مستثنی نبودند. علی‌رغم موافقتشان با ساخت فیلم، تصویربرداری از ایشان سخت و مستلزم رعایت زیر و زبرهای بسیاری بود.

 

این فیلم ارزشی فراتر از یک مستند صرف دارد. آقای مشیری با عزم و تلاشی مثال زدنی تصاویری ناب از آخرین ماه های زندگی دکتر دبیرسیاقی را ثبت کرد. تصاویری که در لایه های پنهانشان مبارزه ی یک ذهن زیبا و قدرتمند و مغرور با بیماری به شکلی عزتمند مصور شده و در نهایت سندی ماندگار از این فخر فرهنگ و ادب ایران به جا مانده است. اتفاقی که متاسفانه برای اکثر بزرگان ما نیفتاده است و نسل های آینده هرگز تصویر و صدای آنها را نمی بینند و نمی شنوند. 

کاش آقای نجوان ذیل تیتر اخلاق و سینما اخلاق نقد را نقض نمی کرد و با اندکی تلاش و پیدا کردن چند شماره تلفن از عوامل فیلم یادداشتی مستند می نوشت یا اصلا نمی نوشت. باید یاد بگیریم که هر ایده ی خامی را که به ذهنمان رسید، بدون تحقیق فریاد نزنیم.

 

پانوشت: این فیلم توسط مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به شکل اینترنتی عرضه شده است.

برای تماشای فیلم روی این لینک کلیک کنید.


امیرپژمان حبیبیان
مجری طرح فیلم نادره کار

پانوشت:  این مطلب در شماره ی ۵۵۰ مجله ی فیلم به تاریخ آذر ۱۳۹۷ منتشر شده است.


  • امیرپژمان حبیبیان

یادآوری بیستم- من و حافظ

پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۴ ب.ظ
 
 
 

 

تا دوم راهنمایی شیراز زندگی می‌کردیم و وقتی مهمان می‌آمد یکی از جاهایی که برای گشت و گذار می‌رفتیم حافظیه بود.بعدها مثل همه نامی از حافظ شنیده بودم و چندین بار هم تلاش کرده بودم که بخوانم، اما سخت بود و نمی‌توانستم.اولین بار که تحریک شدم دیوان حافظ را بخرم و با هر بدبختی که هست بخوانم، سوم راهنمایی بود. پشت جلد یکی از شماره‌های مجله‌ی رشد، این بیت خوشنویسی شده بود:

 

عاشق شو ارنه روزی کار جهان سر آید

ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

 

این بیت چنان در میان جان من نشست که با اولین پولی که دستم آمد، رفتم انقلاب و دیوان حافظ را خریدم. بعد از مدتی متوجه شدم که بعضی غزل‌هایی که در این دیوان هست را دیگران به شکل دیگری می‌خوانند، تحقیق کردم و دیدم که تصحیح‌های مختلفی از دیوان حافظ هست که بعضی معتبر و بعضی معتبرتر و بقیه نامعتبرند و اینی که من خریده‌ام،  از دسته‌ی سوم است. بالاخره رفتم و گشتم و حافظ به تصحیح غنی و قزوینی را خریدم و سال‌ها در بدترین و بهترین شرایط مونسم و در اکثر سفرها همسفرم شد.

سال‌ها بعد ، قرار شد مستندی درباره‌ی یکی از مفاخر بسازم و انتخاب به عهده‌ی خودم گذاشته شد، اول نیما را انتخاب کردم، ولی جذبه‌ی حافظ آن‌قدر بود که نتوانستم مقاومت کنم و از ساخت فیلم نیما انصراف دادم و حافظ را انتخاب کردم. این سکانس آغاز آن فیلم است.

حافظ برای من بیش از یک شاعر بوده، حافظ بخشی از زندگی و سرنوشت من شده و دقیق‌تر که نگاه می‌کنم می‌بینم که او این نقش را در زندگی همه‌ی ایرانی‌های بعد از خودش ایفا کرده است.

 

  • امیرپژمان حبیبیان