یادآوری چهارم
یادآوری چهار:
زمان خرداد و تیر هزار سیصد و هشتاد
شب عجیبی بود. مقابل تابلویی که سال های سال در خانه امان بود نشسته بودم و نگاهش می کردم... زنی قجری که سه تار مینواخت. ناگهان ایده ای به ذهنم هجوم آورد ...کاغذ کاهی را کنار دستم جستم و هر چه در ذهنم بود را روی کاغذ نوشتم.
فردا در استودیو بهمن نوشته ی فیلمنامه طورم را به مسعود بهنام نشان دادم. او خواند و گفت خوشم آمد... آقای عیاری هم که آمد نوشته را خواند... ناگهان آقای بهنام گفت : من این دوربین BL2 را که اینجا است با یک حلقه نگاتیو می دم این فیلم را بساز... من گفتم دو حلقه نگاتیو...گفت باشه.
و ماجرا شروع شد بازیگر زن که ساز ایرانی بنوازد... نوشین پاسدار همکلاسی خواهرم نیلوفر در هنرستان موسیقی که نوازنده ی برجسته ی عود بود و هست... حسین مافی رفیق همیشگی و صداگذار خوب خانم نقاشی را در کوه هنگام تدریس به شاگردانش پیدا کرده بود و قرار شد نقاشی ها را بکشد... آرش اختری راد که سر چند فیلم سینمایی دستیار فیلمبردار بود به عنوان فیلمبردار ... زهرا داودنژاد به عنوان منشی صحنه و محمود موسوی نژاد به عنوان بازیگر و علیرضا علویان هم دستیار کارگردان...و حمیرضا علویان به عنوان تصویربردار پشت صحنه...و من که آن وقتها دستیار تدوین کیانوش عیاری بودم ...یک پنجشنبه بعد ازظهر و جمعه را مرخصی گرفتم و استودیو بهمن هم تعطیل شد و ما این فیلم را ساختیم که عنوان اش شد: انعکاس...
ان شا الله ماجرای روز فیلمبرداری را در بخشی جداگانه می نویسم.