چهل و چند سالگی من در تابلویی از رامبراند
- ۱ نظر
- ۱۲ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۴۱
ماجرای آقای محمدعلی نجفی از حوزهی سیاست خارج و تبدیل به مسالهای انسانی برای عبرت گرفتن همهی ما شده است.در این شب قدر از خدا بخواهیم همهی ما را عاقبت به خیر کند و برای اولین قدم در موضعگیری و روایت این قصه، خط قرمزهای شرعی و عرفی و اخلاقی را رعایت کنیم. او بهترین قاضی است.
«در دین هیچ اجباری نیست. هدایت از گمراهی مشخص شده است.»
قرآن کریم- سورهی بقره- آیهی ۲۵۶
میگویند: «تقدسزدایی از امر مقدس و فروریختن هر آنچه مقدس است، جوهر مدرنیته است.»
اما به نظر من هدف غایی جهان مقدس شدن همهی انسانهاست و این جاست که راهها به سوی دو مقصد با صدو هشتاد درجه تفاوت از هم جدا میشود.راهی به سوی نور و راهی به سوی تاریکی...
«خدا یاور مومنان است. ایشان را از تاریکیها به روشنی میبرد. ولی آنان که کافر شدهاند طاغوت یاور آنهاست، که آنها را از روشنی به تاریکیها میکشد. اینان جهنمیانند و همواره در آن خواهند بود.»
سورهی بقره- آیهی ۲۵۷
و هنوز که هنوز
تمام زندگیم رویای کوچکی بود
که شبی در هجوم واقعیت محو شد
و هنوز که هنوز
مانده ام که کدامم؟
رویای واقعیت
یا واقعیت رویا...؟
من نیک میدانستم که ایستادن در برابر خودکامگی، هزینه دارد
و در پی ارتقای تودهها بودن و بالاخص آگاهتر ساختن آنان، هزینه دارد.
و به مقابله برخاستن با امتیازها و بتها از هر سنخ و گروه، هزینه دارد.
و میدانستم که دشمنی با من و یاران من و القای شبهه و تهمت بالا خواهد گرفت و به موجی لگامگسیخته و گسترده تبدیل خواهد شد.
با این همه نیک میدانم که این رسالت من است و امانتی است در دستم و نیز معنای حیات من است.
از این رو، همه این هزینهها را، چون گذشته، به جان خواهم خرید.
امام موسی صدر
خب این هم اولین سحر ماه رمضان. خدایا در این ماه عاقل و بالغم کن تا در باقی زندگی چشم امیدم فقط بر تو باز شود و سخنت را بشنوم و بفهمم و بر آن چه تو برایم مقدر کرده ای از عمق جان خشنود باشم. به خودم رهایم نکن که شیطان چون کشتی بی لنگر کژ و مژم کند. #رمضان
«آن کسی که نسلش را و خودش را در راه آزادی امتش وقف کرده باشد، پیروز میشود. این همان معیاری است که حسین به ما میآموزد. حسین میگوید: یزید هر چه بزرگ باشد، و سپاهش هر چه عظیم باشد و هر اندازه که عوامفریبیاش گسترده و دامنهدار باشد و هر اندازه که افکارش جهنّمی و گسترده باشد، فداکاری را در میدان بیاور، تا همچون دستههای ملخ پراکنده شوند و از تو فرار کنند.»
امام موسی صدر
تا دوم راهنمایی شیراز زندگی میکردیم و وقتی مهمان میآمد یکی از جاهایی که برای گشت و گذار میرفتیم حافظیه بود.بعدها مثل همه نامی از حافظ شنیده بودم و چندین بار هم تلاش کرده بودم که بخوانم، اما سخت بود و نمیتوانستم.اولین بار که تحریک شدم دیوان حافظ را بخرم و با هر بدبختی که هست بخوانم، سوم راهنمایی بود. پشت جلد یکی از شمارههای مجلهی رشد، این بیت خوشنویسی شده بود:
عاشق شو ارنه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
این بیت چنان در میان جان من نشست که با اولین پولی که دستم آمد، رفتم انقلاب و دیوان حافظ را خریدم. بعد از مدتی متوجه شدم که بعضی غزلهایی که در این دیوان هست را دیگران به شکل دیگری میخوانند، تحقیق کردم و دیدم که تصحیحهای مختلفی از دیوان حافظ هست که بعضی معتبر و بعضی معتبرتر و بقیه نامعتبرند و اینی که من خریدهام، از دستهی سوم است. بالاخره رفتم و گشتم و حافظ به تصحیح غنی و قزوینی را خریدم و سالها در بدترین و بهترین شرایط مونسم و در اکثر سفرها همسفرم شد.
سالها بعد ، قرار شد مستندی دربارهی یکی از مفاخر بسازم و انتخاب به عهدهی خودم گذاشته شد، اول نیما را انتخاب کردم، ولی جذبهی حافظ آنقدر بود که نتوانستم مقاومت کنم و از ساخت فیلم نیما انصراف دادم و حافظ را انتخاب کردم. این سکانس آغاز آن فیلم است.
حافظ برای من بیش از یک شاعر بوده، حافظ بخشی از زندگی و سرنوشت من شده و دقیقتر که نگاه میکنم میبینم که او این نقش را در زندگی همهی ایرانیهای بعد از خودش ایفا کرده است.
میدانید چرا #براندازان از این #سیل به هم ریختهاند؟
۱- سالها تبلیغ کردند که روحانیان تنآسایند و اهل کار نیستند، اما حضور پرشمار طلبهها با عمامه و لباس کار این تصویر را نقش بر آب کرده.
۲- گفتند #بسیجیها به خاطر رانت و پول این لباس را پوشیده اند و #بسیج مزدور و سرکوبگر و خشن است. با حضور بیدریغ و پرشمار بسیجیها برای کمک به #سیل زدگان غافلگیر شدند.
۳- گفتند عراق و لبنان و سوریه فقط برای دوشیدن ایران با ما رفیقند و در روز مبادا ما را رها میکنند، با کمکهای آنها و حضورشان دروغگو شدند.
۴- گفتند #سپاه و #ارتش دشمن همند، از همراهی و اتحاد این دو ارگان کور شدند.
۵- گفتند مردم ایران از فشار مشکلات اگر اتفاقی بیفتد مثل درندهها به جان هم میافتند، با دیدن اتحاد مردم ناامید شدند.