شکستگی روح
- ۰ نظر
- ۰۴ تیر ۰۰ ، ۱۲:۰۰
سالها گذشت
و ما برف شدیم
نشسته
در انتظار آفتاب ناگهانی که محومان کند.
تو را میشناسم دامن ابری باران را تو می آوری و باد زمزمهای است بر لبانت نگاهت آفتاب است که بر من میتابد در زیباترین ساعت روز *** دیماه ۱۳۹۰
ورق زدن دفترهای قدیمی... باعث میشه تو بین حسهای خوب و بد سرگردان بشی...گاهی هم خودی رو که در اونها وجود داره نمیشناسی و لازم به گفتن نیست که دشنامهایی هم بین خود الانت با خود اونوقتت رد و بدل میشه... گاهی هم فقط لبخند میزنی و میگی: یادش به خیر...چه روزگاری بود...
این یکی از تلاشهای منه برای خلق شعر در سال هفتاد و پنج.... فعالیتی که بعد کلا کنارش گذاشتم و به این نتیجه رسیدم که شعرهات باید در نوع زندگی کردنت خلق بشن... نه روی کاغذ...
کسی که تنها بود
تا سکوت تو را می خواند.
*
و مرا به استغنایی دور خوانده بودی.
*
آسمان چه باشکوه
تا انتها مرا رقم زده بود.
*
آه ای زیبایی
سکوت را به ویرانه ها ـ تو ـ هدیه کردی.
*
و اینک تا سکوت رستگاران
تا نهایت راه ـ با من ـ خواهی آمد.
*
شبی با باد سخن بگوی
تا سکوت زمزمه ات خواهد کرد.
سال ۱۳۷۵
ابتدای سفر
انتها نزدیک بود
(اینطور می نمود)
هر چه پیشتر رفتم
مقصدم نامعلوم تر
پاهایم قوی تر
چشمانم خسته تر
سرگشتگیم بیشتر
لبهایم تشنه تر
رویایم بزرگتر
امیدم پررنگ تر
دلم شکسته تر
صدایم بی صداتر
غروب مسافری بی رمق
کنار دریا می خواند:
«چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد»
نگاهش کردم
و بر موج آبی خون آلود رفتم.
و دانستم
مقصد رهایی است
از تن
از من.
صبح بیست و سوم بهمن هزار و سیصد و نود و شش
خوابهایم را ذخیره می کنم
شاید... دیگر باز نگردند
و من
باور کنم... که تو دیگر چهره ای نداری
که مرا به نگاه ناخرسندی میهمان کند...
یادهایت
آه... سالها...
میخهایی که بر روحم فرو کردی...
و در خواب... هر بار...
یکی را بیرون می کشی...
تا درد تازه شود...
من بی خواب ترینٍ تمام جهانم
با زخمهایی که هیچوقت سر به هم نمی آورند...
شبی که سینه سپر کردم...
باد از زخمهایم گذشت
و خون آلود تا آغاز بیداری رفت...
و من هنوز نفهمیده ام که...
زخمهایم روزنه هایی از من به جهانند
یا مسیرهایی برای نفوذ جهان در من...
خوابهایم را ذخیره می کنم...
هر چند جای چهره ات در آنها خالی است...
اگر شبی باز آمدی...
یادت باشد
که پرسشی دارم...
رفتن ناگهانت لالم می کند....
هفدهم دیماه ۱۳۹۰