یادآوری بیست و هشتم-کفارهی شرابخوریهای بیحساب...
مدتها پیش در یک کافه چشمم به این شعر خورد که روی دیوار نصب کرده بودند. مضمون شعر من رو به یاد یه خاطره از مرحوم مسعود بهنام انداخت.
در شبهای جشنواره حدود سال هفتاد و نه، فیلم سفرهی ایرانی آقای کیانوش عیاری رو کار میکردیم. من دستیار کارگردان و همچنین دستیار تدوین اون فیلم بودم. وقت زیادی رو هدر داده بودیم و میخواستیم که حتمن به جشنوارهی اون سال برسه. از شدت فشار کار آقای عیاری از پا افتاد و چند روز بستری شد و من به اصرار از آقای بهنام میخواستم که صداگذاری پردههای اول را که تدوینشون تموم شده بود شروع کنه. وقتی گفتم آقای عیاری بیماره، زیر لب بیتی رو زمزمه کرد:
کفارهی شراب خوریهای بیحساب
هشیار در میانهی مستان نشستن است...
که طعنهای بود به وقتهای تلف شده توسط ما و بعد رفتیم نشستیم پای فیلم. اون موقع تازه سیستمهای دیجیتال اومده بود و ایشون با DD1500 کار میکرد که خودش از فرانسه آورده بود. پردهی اول را هم کار کردیم اما باز هم فیلم به جشنواره نرسید. همونجا یه جملهی دیگه هم گفت که توی ذهنم نقش بسته: «کیانوش عیاری بلد نیست فیلم بد بسازه. همهی کارهاش خوبه»
استرس و فشار در شب جشنواره، برای اهالی سینما خیلی زیاده. فشارهایی که آخر اون مرحوم را هم از پا در آورد.